با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
آرزویم میکند کآماج باشم تیر را
میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن
گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن
شِکَّر از پستانِ مادر خوردهای یا شیر را
روزِ بازارِ جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
ای که گفتی دیده از دیدارِ بُترویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
زهد پیدا، کفر پنهان، بود چندین روزگار
پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی
همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد تضاد میان جوانی و پیری و ناپایداری زندگی است. شاعر به جوانان اشاره میکند که با شادی و سرمستی خود در پیری بیتدبیر به اشتباه میافتند. او بیان میکند که در کنار جوانان، خود را ضعیف و ناتوان مییابد. همچنین به زیبایی و جذابیت جوانی اشاره کرده و یادآور میشود که عمر این دوران کوتاه است و باید از آن بهره گرفت. شاعر به تأخیر در استفاده از جوانی و فرصتها هشدار میدهد و اعتقاد دارد که نباید سرنوشت را به شانس سپرد. در نهایت، او به اهمیت پذیرش تقصیرات در برابر معشوق اشاره میکند.
این پیر که عافیت نگری را فرو گذاشته ، با جوانی سرخوش و شادمان است . گرچه زورآوری پیران با جوانان نادانی است . [ بی تدبیر = آنکه پایان کار را نبیند / سرخوش = کسی که از نشئهٔ شراب خوشحال باشد . در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد . اول سرخوش ، بعد از آن تردِماغ ، بعد از آن سیه مست و بعد از آن خراب .( لغت نامه ) ] - منبع : شرح غزلهای سعدی
من که از لحاظِ نیرو از عهدهٔ مویی برنمی آیم . شگفتا که با کسی درافتاده ام که زنجیر را پاره می کند . [ افتادن = گرفتار و اسیر شدن / گسلیدن = پاره کردن ، گسیختن ]. -منبع : شرح غزلهای سعدی
وقتی معشوق بلند قامتِ سپید اندام ، کمان به بازو افکند و قصد تیراندازی کند . آرزو می کنم که هدفِ تیرِ او باشم . [ کمان در بازو آوردن = آمادهٔ تیراندازی شدن / آماج = نشانه و هدف / آرزویم می کند = من آرزو می کنم ]منبع : شرح غزلهای سعدی
اگر چشمِ شکار بر آن دستِ کمان گیر و کمان کش بیفتد . با پای خود می رود تا در کمند او . ( صید در پی صیاد دویدن ) . [ نخجیر = شکار و صید ] منبع : شرح غزلهای سعدی
تناسب : شکر، شیرین کسی آدمیزاده ای شیرین سخن تر از تو ندیده است . آیا تو به جای شیر از پستانِ مادر ، شکر خورده ای ؟ - منبع : شرح غزلهای سعدی
روزگارِ رونقِ جوانی چند روزی بیشتر دوام نمی آورد . حال را دریاب که در دیر کردن آسیب و زیان وجود دارد . [ روز = روزگار و هنگام / نقد = حال و حاضر / تأخیر = دنبال افکندن ، دیر کردن / آفت = آنچه مایهٔ فساد و تباهی گردد ، آسیب ، بلا ، زیان ] - منبع : شرح غزلهای سعدی
ای کسی که از من می خواهی چشم از دیدارِ زیبارویان بربندم . برای هر چیز چاره و تدبیری می دانم اما برای تقدیر و سرنوشت چاره ای نمی شناسم . ( عشق تقدیر من بوده است ) . [ دیدار = چهره و صورت / دانستن = توانستن / تقدیر = سرنوشت ] - منبع : شرح غزلهای سعدی
روزگاری با تزویر ، زهد را آشکارا و کفر را پنهان می کردیم . اما اینک از روی آن همه تزویر ، پرده برگرفتیم . - منبع : شرح غزلهای سعدی
ای سعدی ، اگر از روی فرمانبرداری ، سَرِ خویش بر پای جانان نهی ، لازم است از این غفلت و کوتاهی ، یعنی سر نهادن به جای نثارِ جان ، از او پوزش طلبی . [ عذرت بباید خواستن = باید عذر بخواهی / تقصیر = کوتاهی کردن ، خطا و غفلت ، گناه ]منبع : شرح غزلهای سعدی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
[...]
ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
[...]
سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را
حسن را خطِ غبارش بینیاز از زلف کرد
[...]
برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را
با گریبان کار افتد دست دامنگیر را
نام من در دفتر اهل شهادت داخل است
کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را
پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق
[...]
رخصت طوفان دهم گر اشک عالمگیر را
گم کند چون موج دریا رشته تدبیر را
دل که بی آه است خواهم از نظر افکندنش
بر میان بهر چه بندم ترکش بی تیر را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.