گنجور

 
کلیم

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را

برنتابد از خرابی خانه‌ام تعمیر را

گر چنین شاداب از خون شهیدان می‌شود

آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را

کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی

زآستانت بردم آنجا خاک دامن‌گیر را

ما ز قید او نمی‌خواهیم پا بیرون نهیم

ورنه در باز است دایم خانهٔ زنجیر را

هر نفس بی‌اختیار از سینه می‌آید به لب

نالهٔ گرمی که آتش می‌زند تأثیر را

چشم مستت شوخی و بی‌باکی از حد می‌برد

گرچه می‌بیند به فرق خویشتن شمشیر را

انتظار ساغر از ساقی مکش دیگر، کلیم

فکر خود کن کس نمی‌ریزد به خاک اکسیر را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب

با یکی افتاده‌ام کو بُگسلد زنجیر را

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم‌تن

[...]

نظیری نیشابوری

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را

در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را

پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در

بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را

خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت

[...]

صائب تبریزی

سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را

کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را

دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست

هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را

حسن را خطِ غبارش بی‌نیاز از زلف کرد

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را

با گریبان کار افتد دست دامنگیر را

نام من در دفتر اهل شهادت داخل است

کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را

پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق

[...]

اسیر شهرستانی

رخصت طوفان دهم گر اشک عالمگیر را

گم کند چون موج دریا رشته تدبیر را

دل که بی آه است خواهم از نظر افکندنش

بر میان بهر چه بندم ترکش بی تیر را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه