ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
زآستانت بردم آنجا خاک دامنگیر را
ما ز قید او نمیخواهیم پا بیرون نهیم
ورنه در باز است دایم خانهٔ زنجیر را
هر نفس بیاختیار از سینه میآید به لب
نالهٔ گرمی که آتش میزند تأثیر را
چشم مستت شوخی و بیباکی از حد میبرد
گرچه میبیند به فرق خویشتن شمشیر را
انتظار ساغر از ساقی مکش دیگر، کلیم
فکر خود کن کس نمیریزد به خاک اکسیر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ضعف و مشکلات زندگی اشاره میکند و بر ناتوانی و تدبیر خود در برابر آنها تأکید میکند. او به تأثیر حوادث تلخ، مثل شهادتها، بر زندهمانی و شادابی زندگی میپردازد و نگرانیهای خود را از آینده و جدایی از محبوب بیان میکند. در ادامه، او از احساس درونیاش میگوید که بیاختیار ناله میکند و عشق و وابستگی به محبوب را توصیف میکند. همچنین، شاعر به نشانههای سرسختی و امید در برابر شرایط سخت زندگی اشاره دارد و نهایتاً از ناکامی در دستیابی به خوشبختی و نوشیدن راز زندگی میگوید.
هوش مصنوعی: بدبختی و ضعف سرنوشت باعث شده که نتوانم از تدبیر و فکر خود به خوبی استفاده کنم و از دست رفتن و خرابیها اجازه نمیدهد که به ساماندهی و بازسازی خانهام بپردازم.
هوش مصنوعی: اگر آب، به سبب خون شهیدان اینچنین شاداب و زنده باشد، چوب تیر هم به رنگ سبز در خواهد آمد.
هوش مصنوعی: کی میتوانی از خانهٔ چشمم بیرون بروی، وقتی که من خاک پای تو را برداشتم؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر محبت و ارتباطی که با او داریم، نمیخواهیم از این رابطه جدا شویم. حتی اگر در متن جایی برای رهایی وجود داشته باشد، هنوز هم در این خانهای که از زنجیرهای عشق ساخته شده، احساس امنیت و آرامش میکنیم.
هوش مصنوعی: هر لحظه، به طور ناخودآگاه، از درونم صدای نالهای به گوش میرسد که همچون آتش بر روی احساساتم تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: چشمان نازنین و مست تو، به گونهای بازیگوش و جسورانه فراتر از حد خود میروند. حتی اگر چنگال خطر را بر روی سر خود مشاهده کنند، باز هم ناآرامی و شجاعت را فراموش نمیکنند.
هوش مصنوعی: دیگر از ساقی انتظار پر کردن جام را نداشته باش، ای کلیم، به افکار خود بپرداز؛ زیرا هیچکس اکسیر را بر خاک نمیریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
[...]
دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
[...]
سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را
حسن را خطِ غبارش بینیاز از زلف کرد
[...]
برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را
با گریبان کار افتد دست دامنگیر را
نام من در دفتر اهل شهادت داخل است
کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را
پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق
[...]
رخصت طوفان دهم گر اشک عالمگیر را
گم کند چون موج دریا رشته تدبیر را
دل که بی آه است خواهم از نظر افکندنش
بر میان بهر چه بندم ترکش بی تیر را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.