گنجور

 
رفیق اصفهانی

تا کی ای زیبا صنم تا چند ای حوری نژاد

من ز هجران تو غمگین غیر از وصل تو شاد

جر جفا با من زمانی، جز وفا با تو دمی

نه ترا آید به خاطر نه مرا آید به یاد

از وفا گر خواهیم یار از جفا گردانیم

گردن تسلیم دارم در کمند انقیاد

روز از اشک پیاپی شب ز آه دم بدم

خاروش بر روی آبم کاه سان بر روی باد

از وفای من نگشت ای بی وفا کین تو کم

از جفای تو ولیکن گشت مهر من زیاد

سایه ی سروت مبادا از سر من کم، که هست

هم نهال آرزوی ما و هم نخل مراد

گرچه بر جان رفیق از تست هر ساعت غمی

بر دلت یارب زمانی از غم او غم مباد