درد من از تو دوا گشت؟ نگشت
کام من از تو روا گشت؟ نگشت
یار ما یار بما گشت؟ نگشت
یا به ما اهل وفا گشت؟ نگشت
آنکه یک لحظه نشد همدم من
یکدم از غیر جدا گشت؟ نگشت
دوست با من ز وفا بود؟ نبود
دشمن او ز جفا گشت؟ نگشت
یکدم آن عقده گشای دل من
از دلم عقده گشا گشت؟ نگشت
زیر بار غم او چون قد من
قامت غیر دو تا گشت؟ نگشت
کس چو مجنون به ره عشق، رفیق
عاشق سر به هوا گشت؟ نگشت
او چو من سر به هوا بود؟ نبود
او چو من بی سر و پا گشت؟ نگشت
عشق خوبان آفت جان و دل است
عشق ورزیدن به خوبان مشکل است
جان سپردم در غم خوبان و باز
همچنانم دل به ایشان مایل است
کاش داند حال من در عشق خویش
آن تغافل پیشه کز من غافل است
نیست از جور توام پای گریز
بر سر کوی توام پا در گل است
در دل من آرزوی وصل یار
فکر بی حاصل خیال باطل است
دوری از یاران و مهجور از دیار
بر تو آسانست بر من مشکل است
خواجه اش را نیست لطف ارنه، رفیق
بنده ی قابل غلام مقبل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخ سر سبز و چمن دلشادست
عالم از عدل بهار آباد است
غنچه تا روی به صحرا آورد
گرهی ا ر دل بگشادست
سرو در خدمت گل برپایست
[...]
این چه سرو قد چه رفتارست
این چه شیرین به این چه گفتارست
این چه حال این چه عارض زیباست
این چه خط این چه حسن رخسارت
این چه موی است این چه زلف دراز
[...]
ظلمت خویش در آن نور بیافت
بلکه خود را همگی نور شناخت
جامی از درد تو جان داد و نگفت
فهو ممن کتم العشق و مات
خواست گریزد دلم از راه عشق
جذبهٔ جانانش کشیدن گرفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.