گنجور

 
کمال خجندی

این چه سرو قد چه رفتارست

این چه شیرین به این چه گفتارست

این چه حال این چه عارض زیباست

این چه خط این چه حسن رخسارت

این چه موی است این چه زلف دراز

چه دلبند و این چه دلدارست

این چه همدم چه همنشین چه قرین

این چه مونس چه جان چه غمخوارست

این چه این چه طره است و این چه شب چه کمند

این چه دل دزد و این چه طرارست

چشم است و این چه لب چه شک

این چه دارو و این چه بیمارست

ر این چه حسن است و این جمال و کمال

ا این چه خوش بلبل این چه گلزارست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

شاخ سر سبز و چمن دلشادست

عالم از عدل بهار آباد است

غنچه تا روی به صحرا آورد

گرهی ا ر دل بگشادست

سرو در خدمت گل برپایست

[...]

شیخ بهایی

جامی از درد تو جان داد و نگفت

فهو ممن کتم العشق و مات

رفیق اصفهانی

درد من از تو دوا گشت؟ نگشت

کام من از تو روا گشت؟ نگشت

یار ما یار بما گشت؟ نگشت

یا به ما اهل وفا گشت؟ نگشت

آنکه یک لحظه نشد همدم من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه