بندم از بند جدا گر تو جفا پیشه نمایی
ننمایم ز تو دوری نکنم از تو جدایی
تویی آن طایر قدسی که ز دام غم عشقت
نه بشر راست خلاصی نه ملک راست رهایی
تا به کی چشم به راهت به سر ره بنشینم
به امیدی که تو از راه بیایی و نیایی
از تو زیباست به من جور و جفا لیک نه چندان
که شوی بر سر من شهره به بی مهر و وفایی
بگشا زلف دو تا را و بیاموز نگارا
به هوا نافهگشایی به صبا غالیهسایی
داند احوال رفیق از تو جدا آنکه فتاده
ز امیری به فقیری وز شاهی به گدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
[...]
تو چه ترکی تو چه ترکی که به رخ فرّ همایی
ز منت شرم نیاید که به من رخ ننمائی
من بیچاره مسکین که به هجر تو اسیرم
تو خودم باز نپرسی که تو چونی و کجائی
چه شکایت کنم از تو که تو خود نیک شناسی
[...]
مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی
و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی
هله ای دیده و نورم گه آن شد که بشورم
پی موسی تو طورم شدی از طور کجایی
اگرم خصم بخندد و گرم شحنه ببندد
[...]
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
[...]
گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی
ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی
بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی
مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی
بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.