نظر سوی دل افگاری نداری
اگر داری بمن باری نداری
نظر داری بمن از بس تغافل
چنان داری که پنداری نداری
جفا گفتم نداری داری اما
وفا پنداشتم داری نداری
طبیب دردمندانی و رحمی
بحال زار بیماری نداری
ترا از خارخار من چه پروا
که در دل از کسی خاری نداری
رقیبت همدمست و همنشین غیر
از این ننگ و از آن عاری نداری
به بیرحمی شوی ترسم گرفتار
که رحمی بر گرفتاری نداری
برو قدری رفیق از کوی او دور
که اینجا قدر و مقداری نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس دلشکستگی و غم ناشی از جدایی اشاره میکند. او از معشوقش میگوید که به راحتی از کنار او عبور کرده و رفته است، در حالی که این جدایی او را آشفته و ناراحت کرده است. شاعر با اشاره به این که دیگران نیز مانند او دچار زخم جدایی میشوند، به عمق درد و ناامیدیاش از عدم توجه و فهم معشوقش نسبت به احساساتش میپردازد. او حسرت میخورد که چرا معشوقش به راحتی او را رها کرده و ترک کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به دل من نگاه نکنی، اگر هم فکر کردی که به من توجهی داری، پس در حقیقت توجهی به من نداری.
هوش مصنوعی: نگاه تو به من از بس که بیتوجهی میکنی، چنان است که انگار هیچ احساسی نداری.
هوش مصنوعی: من گفتم که تو محبت نداری، اما خیال میکردم که وفاداری داری، در حالی که هیچ کدام از اینها را نداری.
هوش مصنوعی: تو پزشک بیماران هستی، اما نسبت به حال زار آنها هیچ رحمی نداری.
هوش مصنوعی: تو چرا نگران منی که برایت اهمیتی ندارم، در حالی که در دل خودت از کسی غصه و نگرانیتی نداری؟
هوش مصنوعی: رقیبت همیشه با توست و جز این ننگی وجود ندارد و تو هیچ چیز دیگری از آن خالی نیستی.
هوش مصنوعی: ترس من از این است که با بیرحمیات مواجه شوم، چرا که در شرایط سخت به هیچ کس رحمی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: بهتر است کمی از حضور در این مکان فاصله بگیری، زیرا اینجا برای تو ارزش و جایگاهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو یک دم درد دین داری؟ نداری
بجز سودای بیکاری نداری
نگارا رسم دلداری نداری
دمی با ما سر یاری نداری
دل مسکین من گشت از غمت خون
تو خود آئین غمخواری نداری
رهی غیر از جفاجویی نجویی
[...]
چرا میل دل آزاری نداری
مگر با ما سر یاری نداری
ترا در دلبری صنعت تمام است
ولیکن رسم دلداری نداری
شد از جور تو ویران خانه دل
[...]
چو بلبل نالهٔ زاری نداری
که در تن جان بیداری نداری
درین گلشن که گلچینی حلال است
تو زخمی از سر خاری نداری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.