نه صبر دارم و نه تاب و نه توان بی تو
توان و تاب و صبوری نمی توان بی تو
من از تو دور غمین تو جدا ز من خوشدل
تو این چنین بی من و من آنچنان بی تو
بهر زمین که دمی با تو بوده ام اکنون
رسد فغانم از آنجا به آسمان بی تو
ز حرف ناکس و کس باک نیست بی تو مرا
فغان که می کشدم طعن این و آن بی تو
جدا ز جان تن مسکین چگونه می ماند
رفیق دلشده مانده است آنچنان بی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلبستگی به دو فرد است که هر دو باعث دلتنگی و دردِ گوینده شدهاند. شاعر به زیبایی این دو عشق را توصیف میکند و آنها را به دو خورشید و دو ماه تشبیه مینماید که هر دو از یک منبع نور میتابند. همچنین بیان میکند که هر دو در زیبایی و خوبی شبیه به هم هستند و دل او را ربودهاند، با این حال به یکدیگر پنهان ماندهاند. شاعر از درد و رنجی که این دو در دل او ایجاد کردهاند سخن میگوید و به حالتی اشاره میکند که از دو طرف مورد آزار قرار گرفته و به دنبال آرامش در میان این دو عشق متضاد است. در نهایت، اشارهای به دوستانش در شهرهای مختلف دارد، که دردی که از این دو عشق کشیده، او را از دیگران دور کرده است.
هوش مصنوعی: نه صبر و حوصلهای دارم و نه قدرتی برای تحمل دوری تو. بدون تو نه قدرت تحمل دارم و نه توانایی صبر.
هوش مصنوعی: من از تو دورم و ناراحت، تو هم از من دوری ولی خوشحالی. تو اینقدر بدون من خوشی و من هم اینقدر بدون تو غمگینم.
هوش مصنوعی: هر جا که لحظهای با تو بودهام، اکنون فریادم از دل آن زمین به آسمان میرسد، زیرا بدون تو آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: از حرفهای بیارزش دیگران ناراحت نیستم، اما بی تو من به شدت نگرانم و شیونم از طعنههای مردم به خاطر نبودن توست.
هوش مصنوعی: تن بیجان و بیقوت مسکینی، بدون روح و محبت چگونه میتواند سر پا بماند؟ دلشکستهای که به عشق تو وابسته شده، حالا در غیبت تو سرگردان و بیقرار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
ز خضر گیرم و بر خاک ریزم آبحیات
بزندگی شده ام بسکه سرگران بی تو
درین بهار چو گل از سفر توهم باز آی
[...]
چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟
که شد ز تنگدلی غنچه گلستان بی تو
خبر به آینه می گیرم از نفس هر دم
به زندگی شده ام بس که بدگمان بی تو
ز جنبش نفسم چون جرس فغان خیزد
[...]
به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
[...]
به کف پیاله به گلشن روم چسان بی تو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بی تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.