دو دلستان که بلای دلند و جان هر دو
به جان و دل شده ام مبتلای آن هر دو
دو آفتاب ز یک برج کرده اند طلوع
دو ماه گشته عیان از یک آسمان هر دو
دو گلعذار که در خوبیند هر دو مثل
دو لاله رخ که به حسنند داستان هر دو
نموده اند به من هر دو رخ ز هم پنهان
ربوده اند دل از من ز هم نهان هر دو
میان گشوده به پهلوی غیر هر دو ز مهر
ز کینه بسته پی قتل من میان هر دو
ز دست هر دو مرا رفته هر دو دست از کار
ز چشم هر دو مرا چشم خونفشان هر دو
رفیق دور از آن هر دو مانده در کاشان
رفیق نیک و بد ایشان در اصفهان هر دو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو نرگس تو که مستند و ناتوان هر دو
شدند آفت عقل و بلای جان هر دو
میان ما و تو جز جان و تن حجاب نبود
بیا که هجر تو برداشت از میان هر دو
چنان دو دیده غیورند بر رخت که کنند
[...]
شد از دو چشم توام، چشم خونفشان هر دو؛
چه کردهاند، به این هر دو بنگر آن هر دو!
دو چشم نه، دوز بابل رسیده سحرورند؛
که باشد از فن هاروتشان نشان هر دو!
دو چشم نه، دو نکو نرگس گلستانند؛
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.