نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
ز خضر گیرم و بر خاک ریزم آبحیات
بزندگی شده ام بسکه سرگران بی تو
درین بهار چو گل از سفر توهم باز آی
ببین چه می کند این چشم خونفشان بی تو
گمان برند که من نیز با تو هم سفرم
چنین که می روم از خویش هر زمان بی تو
طفیلئی که پس از میهمان بجا ماند
چه قدر دارد جان مانده آنچنان بی تو
کجاست فرصت آن کز فراق شکوه کنم
بغیر نام تو نگذشته بر زبان بی تو
همه ذخیره شبهای تیره روزی رفت
چو شمع سوخته شد مغز استخوان بی تو
بجام و ساغر ما قطره ای نمی افتد
اگر نشاط ببارد ز آسمان بی تو
تو همچو تیر ز کف جسته رفته ای و کلیم
بخود فرو شده چون حلقه کمان بی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره فراق و غم جدایی از معشوق است. شاعر بیان میکند که زندگی بدون محبوبش برایش بیمعنا و تلخ شده است. او به تصویر باغ و گلهایی میپردازد که بدون حضور محبوبش هیچ زیبایی ندارند. شاعر از احساس تنهایی و پریشانی خود میگوید و اشاره میکند که حتی وقتی با دیگران است، هنوز هم در عمق قلبش حس میکند که محبوبش در کنار او نیست. او به یاد میآورد که چگونه زندگیاش تحت تأثیر جدایی قرار گرفته و هر لحظه از نبود محبوبش رنج میبرد. در نهایت، دلتنگی و عدم وجود شادی در زندگی بدون محبوبش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: نه از گل و باغ و بوستان خبری دارم، نه زیبایی آنها را میشناسم، زیرا چشمانم به زیباییها نخواهد گشود مگر در کنار تو.
هوش مصنوعی: از خضر(نماد زندگی و دانش) میگیرم و روی خاک میریزم، چون به زندگی دست یافتهام و بدون تو، بیش از حد غمگین و مست هستم.
هوش مصنوعی: در این بهار، مانند گلی که از سفر بازمیگردد، تو هم برگرد و ببین این چشمی که به شدت برایت اشک میریزد، بدون تو چه حال و روزی دارد.
هوش مصنوعی: برخی فکر میکنند که من نیز مانند تو در سفر هستم، اما در حقیقت هر لحظه که از خودم دور میشوم، بدون تو است.
هوش مصنوعی: هر که پس از رفتن مهمان، در خانه باقی میماند، چقدر بیمعنا و بیروح است، مانند آنکه زندگیاش بیوجود تو خالی و بیارزش شده است.
هوش مصنوعی: کجاست زمانی که بتوانم از دلتنگی و دوری تو شکایت کنم، بدون اینکه نام تو بر زبانم بیفتد؟
هوش مصنوعی: تمام گنجینه شبهای تاریک زندگیام از بین رفت، چون شمعی که خاموش شده باشد و نیروی وجودم بدون تو ضعیف گشته است.
هوش مصنوعی: اگر بارش شادی از آسمان هم جاری شود، قطرهای از می و شراب جام ما نمیریزد، چون بدون تو هیچ لذتی برای ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو مانند تیری هستی که از دست رها شده است و کلیم (حضرت موسی) از اندوه و فراق تو در خود فرو رفته و مانند کمانی شده که بدون تو بیکار و بیحالت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟
که شد ز تنگدلی غنچه گلستان بی تو
خبر به آینه می گیرم از نفس هر دم
به زندگی شده ام بس که بدگمان بی تو
ز جنبش نفسم چون جرس فغان خیزد
[...]
به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
[...]
نه صبر دارم و نه تاب و نه توان بی تو
توان و تاب و صبوری نمی توان بی تو
من از تو دور غمین تو جدا ز من خوشدل
تو این چنین بی من و من آنچنان بی تو
بهر زمین که دمی با تو بوده ام اکنون
[...]
به کف پیاله به گلشن روم چسان بی تو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بی تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.