به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
بهار عمر به بیبرگی خزان بیتو
بیا که با تو مرا زیستن دمی خوشتر
هزار مرتبه از عمر جاودان بیتو
من از غم تو کشم خون تو با حریفان می
چنین تو بیمن و من ماندهام چنان بیتو
چنین که جوشد ازو خون چو خاروخس چه عجب
به سیلم ار دهد این چشم خونفشان بیتو
نیامدی به کنارم تو و از آتش شوق
چو شمع سوختم و رفتم از میان بیتو
ز نقش پا نشناسد کسم که از خواری
برابرم به زمین کرده آسمان بیتو
چه داند آنکه ندیدست ترکتازی سیل
به من چه میکند اشک سبکعنان بیتو
بیا ز لطف و ببین بیقراری مشتاق
که دیگرش نبود طاقت و توان بیتو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلتنگی و فراق معشوق است. شاعر در حسرت لحظات زیبای همراهی با معشوق خود میسوزد و به ناکامی در زندگیاش بدون او اشاره میکند. او حس میکند زندگیاش بیمعنا و بیبرگ است و در حسرت وصال، قلبش مانند پرندهای گمشده به پرواز در آمده. شاعر میگوید که آتش شوق او را میسوزاند و بیمعشوقش، حتی اشکهایش نیز بیخودانه و بهسختی جاری میشود. او در نهایت از معشوقش میخواهد که بیاید و روشنایی زندگیاش را بازگرداند، زیرا بدون او تاب تحمل نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در دلم میخواهم به باغ برویم و در کنار گلها و زیباییهای آنجا بنشینیم. اما بدون تو، حسی از اندوه و بیحوصلگی را تجربه میکنم؛ نه شرابی لذتبخش دارم، نه گلی زیبا میبینم و نه هیچ چیز دیگری که مایه خوشحالیام باشد.
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا هستی که دلم به شدت در هر سمت از تو پرسه میزند، مثل پرندهای که آشیانهاش را گم کرده و بدون تو سرگردان است.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که من از وصالت شکوفا شوم، در حالی که بهار عمرم بدون تو و در بیثمری خزان سپری میشود؟
هوش مصنوعی: بیا که بودن در کنار تو حتی برای لحظهای، به مراتب از زندگی ابدی بدون تو لذتبخشتر است.
هوش مصنوعی: من از درد دوری تو به شدت رنج میبرم و با دوستانم از این حال شکایت میکنم، اما تو بیخبر از حال من هستی و من در absence تو به شدت دلتنگ و تنها ماندهام.
هوش مصنوعی: چنانکه از دل به خروش میآید خون، مانند اینکه گیاهان بر اثر بارش باران شکوفا میشوند، چه جای تعجب است اگر این چشم، بی تو، اشک بریزد و به سیل تبدیل شود.
هوش مصنوعی: تو به نزد من نیامدی و من از شوق تو مانند شمعی در آتش سوختم و بدون تو دور شدم.
هوش مصنوعی: هیچکس از ردپای من نمیتواند بفهمد که به خاطر ذلت و بیکسیام، آسمان را به زمین انداختهام و بدون تو در چنین وضعیتی قرار دارم.
هوش مصنوعی: آنکه سیلاب را ندیده، نمیداند که چه تاثیری بر من میگذارد، اشکهایی که بیدلیل و بیسرانجام از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: بیا و با مهربانی نگاه کن به حال کسی که برای تو مشتاق است، او دیگر طاقت و توان تحمل را بدون تو ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
ز خضر گیرم و بر خاک ریزم آبحیات
بزندگی شده ام بسکه سرگران بی تو
درین بهار چو گل از سفر توهم باز آی
[...]
چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟
که شد ز تنگدلی غنچه گلستان بی تو
خبر به آینه می گیرم از نفس هر دم
به زندگی شده ام بس که بدگمان بی تو
ز جنبش نفسم چون جرس فغان خیزد
[...]
نه صبر دارم و نه تاب و نه توان بی تو
توان و تاب و صبوری نمی توان بی تو
من از تو دور غمین تو جدا ز من خوشدل
تو این چنین بی من و من آنچنان بی تو
بهر زمین که دمی با تو بوده ام اکنون
[...]
به کف پیاله به گلشن روم چسان بی تو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بی تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.