پس از کشتن گذاری بر مزارم میتوان کردن
به لطفی تا قیامت شرمسارم میتوان کردن
به فتراک ارنه میبندی ز ننگ لاغری باری
به تیری ای شکارافکن شکارم میتوان کردن
چو کردی خستهام از درد داغ خویش درمانی
به جان خسته و جسم فگارم میتوان کردن
قرار و صبر چون بردی ز جسم و جان من رحمی
به جان و جسم بیصبر و قرارم میتوان کردن
ترحم گر نخواهی کرد باری گوشهٔ چشمی
به اشک چشم و چشم اشکبارم میتوان کردن
نریزی خون من ای کینهجو اکنون اگر دانی
چهها دیگر به روز و روزگارم میتوان کردن
رفیق از کوی او تا چرخ کردم دور دانستم
که دور از یار و مهجور از دیارم میتوان کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.