ای دو چشمت مایه درمان من
تا به کی باشد بلا بر جان من
از غم عشقت بگو ای سنگدل
چند باشد در غمت افغان من
جز لب لعل تو ای آب حیات
هیچ نبود در جهان درمان من
این دل سرگشته بیچاره ام
چون کنم چون نیست در فرمان من
دل به جان آمد ز هجران چون کنم
نیست رحمی بر منش جانان من
در سر کار غمش .........
........... سر و سامان من
من ز چشم آرم شراب از دل کباب
گر تو باشی یک شبی مهمان من
راز عشقش چون بگویم مدّعی
هرچه می گوئی بگو در شان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد فراق است. شاعر از چشمان معشوق خود به عنوان مایه درمان یاد میکند و از غم و رنجی که عشقش به او میدهد، سخن میگوید. او به سنگدلی معشوقش اعتراض میکند و از اینکه بدون او چقدر رنج میبرد، شکایت دارد. شاعر همچنین به لبهای معشوق به عنوان منبع حیات خود اشاره میکند و از بیحالی و ناکامی دلش در جدایی میگوید. در نهایت، او از معشوقش میخواهد که یک شب مهمان او باشد و به راز عشقش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای چشمان تو مایه آرامش و شفای من هستند، اما تا کی باید این درد و رنج بر وجود من سایه بیفکند؟
هوش مصنوعی: ای دل سنگی، از غم عشق تو بگو! چقدر از غم تو ناله و زاری من ادامه دارد؟
هوش مصنوعی: غیر از لبهای سرخ تو که شبیه آب حیات است، در جهان هیچ چیز دیگری برای درمان دلم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این دل بیچاره و سرگردان من را چه کنم؟ وقتی که هیچ چیز تحت کنترل من نیست.
هوش مصنوعی: دل از هجرت معشوق به تنگ آمده است و حالا نمیدانم چطور با این بیرحمی که از جانب او میبینم، کنار بیایم.
هوش مصنوعی: در ذهنم همیشه درگیر غم او هستم و همین مسئله، زندگیام را سامان میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر تو یک شب مهمان من باشی، میتوانم از چشمانت شراب بیاورم و دل آتشینم را آرام کنم.
هوش مصنوعی: عشق او را چگونه بیان کنم، که هرکسی هرچه دربارهام میخواهد بگوید، اما حقیقت چیز دیگری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
در دل بریان من آتش مزن
رحم کن بر دیدهٔ گریان من
دیدهٔ گریان من پرخون مدار
[...]
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
دل مُحسّ آن نگردد جان من
این چنین فرمود آن جانان من
ای دهانت پسته خندان من
خاک پایت چشمه حیوان من
زلف و رخسار تو، ای خورشید حسن!
لیلة القدر و مه تابان من
جان شیرینم فدای لعل تو
[...]
منتی باشد ز تو بر جان من
گر بری این سستی از دندان من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.