گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای دو چشمت مایه درمان من

تا به کی باشد بلا بر جان من

از غم عشقت بگو ای سنگدل

چند باشد در غمت افغان من

جز لب لعل تو ای آب حیات

هیچ نبود در جهان درمان من

این دل سرگشته بیچاره ام

چون کنم چون نیست در فرمان من

دل به جان آمد ز هجران چون کنم

نیست رحمی بر منش جانان من

در سر کار غمش .........

........... سر و سامان من

من ز چشم آرم شراب از دل کباب

گر تو باشی یک شبی مهمان من

راز عشقش چون بگویم مدّعی

هرچه می گوئی بگو در شان من

 
 
 
عطار

عشق تو در جان من ای جان من

آتشی زد در دل بریان من

در دل بریان من آتش مزن

رحم کن بر دیدهٔ گریان من

دیدهٔ گریان من پرخون مدار

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۸ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
شاه نعمت‌الله ولی

دل مُحسّ آن نگردد جان من

این چنین فرمود آن جانان من

نسیمی

ای دهانت پسته خندان من

خاک پایت چشمه حیوان من

زلف و رخسار تو، ای خورشید حسن!

لیلة القدر و مه تابان من

جان شیرینم فدای لعل تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه