نه تنها در ره یاری جفا زان بی وفا دیدم
که با یاران خود هر یک وفا کردم جفا دیدم
چه چگویم ای مسلمانان چها دیدم ازان، کافر
نبیند آنچه من زان شوخ کافر ماجرا دیدم
پی عمر ابد پیش خضر کی آبرو ریزم
کنون کز لعل او خاصیت آب بقا دیدم
نمی دانم چه شوقست اینکه گر صد بار روی او
دمی بینم نمی دانم ندیدم باز یا دیدم
رقیبم از بلای هجر می نالد بحمدالله
نمردم تا به درد خویش او را مبتلا دیدم
بسی دیدم جفا و جور از خوبان رفیق اما
ندیدم زین جفاکیشان وفا و مهر تا دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره احساسات خود نسبت به معشوق و رقیبانش صحبت میکند. او از حسادت و اضطراب خود هنگام مشاهده رقیبان میگوید و اینکه نمیتواند از معشوقش دل بکند. درد و غمش به خاطر عدم توجه معشوقش است و او به شکایت از جهان و ستارهها میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن غم و تنهایی خود اشاره میکند و بیان میکند که حتی در خواب نیز به معشوق فکر میکند و این وضعیت برایش آزاردهنده است. در نهایت، او از شدت درد دل خود میگوید که حتی میتواند تعداد داغهایش را با ستارههای آسمان مقایسه کند.
هوش مصنوعی: در راه یاری، فقط از بیوفایی او نرنجیدم، بلکه از یاران خودم هم انتظاری داشتم که با آنها وفادار باشم، اما باز هم از آنها بیوفایی دیدم.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، چه بگویم از دشواریهایی که من تجربه کردهام؛ بیگمان کافر هم نمیتواند آنچه را من از ماجراهای آن شخص بیپروا و بازیگوش دیدهام، درک کند.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن عمر جاویدان، با خضر همراه شدهام و حالا که خاصیت آب بقا را از لعل او دیدم، دیگر نباید آبرویم را به خطر بیندازم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه حسی است که وقتی او را برای یک لحظه میبینم، حتی اگر صد بار هم باشد، باز نمیدانم آیا قبلا او را ندیدهام یا نه.
هوش مصنوعی: رقیب من به خاطر درد جدایی مینالد، خوشبختانه من نمردهام و توانستهام او را در حال عذاب دیدن ببینم.
هوش مصنوعی: من در زندگی بارها از دوستان خوبم ظلم و بیرحمی دیدم، اما هرگز از آنها وفا و محبت ندیدم تا زمانی که این رفتارهای ناپسند را مشاهده کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امانم داد هجر بیمدارا تا ترا دیدم
ترا دیدم، چرا گویم که از هجران چهها دیدم
به وصلت دل گواهی میدهد اما ز بیتابی
به لوح سینه از خطهای ناخن نالهها دیدم
ز بس با من به دعوی ناله کرد آخر شد افغانش
[...]
پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم
بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم
به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری
اگر گویم که از نادیدن رویت چهها دیدم
دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش
[...]
نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا دیدم
ازین روزن عجب بستانسرای دلگشا دیدم!
گه از زور جوانیها و گه از ضعف پیریها
ازین ده روزه عمر بی بقا دیدی چه ها دیدم؟!
ز پا هرجا فتادم، عجز من شد دستگیر من
[...]
ز رخسارت حیا دیدم حیا دیدم حیا دیدم
من از چشمت بلا دیدم بلا دیدم بلا دیدم
ز دستت بس جفا دیدم جفا دیدم جفا دیدم
نمیگویم چهها دیدم چهها دیدم چهها دیدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.