پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم
بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم
به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری
اگر گویم که از نادیدن رویت چهها دیدم
دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش
از آن روزی که من طاق دو ابروی ترا دیدم
نگه در دیده خورشید تابان آب می سازد
گل رویی که من در پرده شرم و حیا دیدم
تلاش صحبت خار ملامت بود منظورم
اگر در شاهراه عشق گاهی پیش پا دیدم
یکی گردید وصل و هجر و قرب و بعد در چشمم
ز بس از ابتدای کارها در انتها دیدم
زهی دولت اگر صائب به گرد خاطرش گردد
ستمهایی که من زان دشمن مهر و وفا دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مشاهده یک نگاه آشنا بعد از مدتها صحبت میکند و از خوشحالیاش به خاطر زنده ماندن تا آن لحظه میگوید. او به زیبایی و تأثیر عمیق چهره محبوبش اشاره میکند و بیان میکند که یادآوری چهره او تمام دنیا را از خاطرش برده است. شاعر همچنین به تلاشی که برای ارتباط و وصال داشته اشاره میکند و تجربیات پیچیده عشق و فراق را توصیف میکند. در نهایت، او به ظلمهایی که از طرف دشمنان محبت دیده اشاره میکند و آرزوی خوشبختی برای محبوبش دارد.
هوش مصنوعی: پس از سالها، بالاخره یک نگاه آشنا از چشمت دیدم. خوشبختانه قبل از اینکه بمیرم، توانستم تو را به آنچه آرزو داشتم برسانم.
هوش مصنوعی: در خواب شیرین هم پا را از آینه کنار نمیگذاری، اگر بگویم که بیدیدن چهرهات چه حالاتی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: از روزی که ابروی تو را دیدم، دنیای فراموشی برای من از بین رفت و همه چیز در چشمانم تغییر کرد.
هوش مصنوعی: نگاه به چشمان خورشید درخشان، زیباییای را به وجود میآورد که شبیه به گلی است که من در حجاب شرم و حیا مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: منظور من از اینکه گاهی در مسیر عشق با موانع و انتقادها روبرو شدم، این است که باید در برابر این سختیها تلاش کنم و از آنها نترسم.
هوش مصنوعی: در نگاه من، وصل و جدایی، نزدیکی و دوری همه یکی شدهاند؛ به خاطر اینکه از ابتدای کارها، در انتهای آنها این حالت را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: اگر روزی فرصتی برای صائب فراهم شود که به دور و برش بیندیشد، خوشا به حالش؛ زیرا ستمها و ظلمهایی که من از دشمنانی که محبت و وفا نشان میدادند، دیدهام، در ذهنش نقش خواهد بست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امانم داد هجر بیمدارا تا ترا دیدم
ترا دیدم، چرا گویم که از هجران چهها دیدم
به وصلت دل گواهی میدهد اما ز بیتابی
به لوح سینه از خطهای ناخن نالهها دیدم
ز بس با من به دعوی ناله کرد آخر شد افغانش
[...]
نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا دیدم
ازین روزن عجب بستانسرای دلگشا دیدم!
گه از زور جوانیها و گه از ضعف پیریها
ازین ده روزه عمر بی بقا دیدی چه ها دیدم؟!
ز پا هرجا فتادم، عجز من شد دستگیر من
[...]
ز رخسارت حیا دیدم حیا دیدم حیا دیدم
من از چشمت بلا دیدم بلا دیدم بلا دیدم
ز دستت بس جفا دیدم جفا دیدم جفا دیدم
نمیگویم چهها دیدم چهها دیدم چهها دیدم
نه تنها در ره یاری جفا زان بی وفا دیدم
که با یاران خود هر یک وفا کردم جفا دیدم
چه چگویم ای مسلمانان چها دیدم ازان، کافر
نبیند آنچه من زان شوخ کافر ماجرا دیدم
پی عمر ابد پیش خضر کی آبرو ریزم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.