گنجور

 
صائب تبریزی

پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم

بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم

به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری

اگر گویم که از نادیدن رویت چه‌ها دیدم

دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش

از آن روزی که من طاق دو ابروی ترا دیدم

نگه در دیده خورشید تابان آب می سازد

گل رویی که من در پرده شرم و حیا دیدم

تلاش صحبت خار ملامت بود منظورم

اگر در شاهراه عشق گاهی پیش پا دیدم

یکی گردید وصل و هجر و قرب و بعد در چشمم

ز بس از ابتدای کارها در انتها دیدم

زهی دولت اگر صائب به گرد خاطرش گردد

ستمهایی که من زان دشمن مهر و وفا دیدم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

امانم داد هجر بیمدارا تا ترا دیدم

ترا دیدم، چرا گویم که از هجران چه‌ها دیدم

به وصلت دل گواهی می‌دهد اما ز بی‌تابی

به لوح سینه از خط‌های ناخن ناله‌ها دیدم

ز بس با من به دعوی ناله کرد آخر شد افغانش

[...]

واعظ قزوینی

نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا دیدم

ازین روزن عجب بستانسرای دلگشا دیدم!

گه از زور جوانیها و گه از ضعف پیریها

ازین ده روزه عمر بی بقا دیدی چه ها دیدم؟!

ز پا هرجا فتادم، عجز من شد دستگیر من

[...]

قصاب کاشانی

ز رخسارت حیا دیدم حیا دیدم حیا دیدم

من از چشمت بلا دیدم بلا دیدم بلا دیدم

ز دستت بس جفا دیدم جفا دیدم جفا دیدم

نمی‌گویم چه‌ها دیدم چه‌ها دیدم چه‌ها دیدم

رفیق اصفهانی

نه تنها در ره یاری جفا زان بی وفا دیدم

که با یاران خود هر یک وفا کردم جفا دیدم

چه چگویم ای مسلمانان چها دیدم ازان، کافر

نبیند آنچه من زان شوخ کافر ماجرا دیدم

پی عمر ابد پیش خضر کی آبرو ریزم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه