پاک و پاکیزه است اصل گوهرم
خاکم از خلد است و آب از کوثرم
روضهٔ رضوان و آب سلسبیل
نیست از میخانه و می خوشترم
ساغر و مینا اگر خالی شود
از می ناب و شراب احمرم
می شود خون دل و خوناب چشم
باده ی مینا شراب ساغرم
من که بودم شاد با وی روز وصل
بود زیر پر جهان سر تا سرم
مانده در دام غم هجران کنون
طایر بی بال و مرغ بی پرم
بعد عمری کان جفاجو یار داد
جای در سلک سگان آن درم
ز سگان کوی او در کوی او
از وفا بیشم به عزت کمترم
گرچه رفت و شد نهان از من رفیق
نه شد از یاد و نه رفت از خاطرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمیقترین احساسات عاشقانه است. شاعر از عشق و زیبایی معشوقش حیران و گیج است و نمیتواند درک کند که این عشق چه نوع احساسی است. دلش مجروح است و دردی عمیق دارد که تنها با شکافتن دلش قابل مشاهده است. او به شدت تحت تأثیر عشق معشوقش است و میگوید عشق او چنان در جانش نفوذ کرده که جدایی از آن غیرممکن است. شاعر به طبیب میگوید که دردش از عشق یار است و درمانش نیز وابسته به اوست. بدون حضور معشوق، زندگیاش تیره و تار است و شبهایش طولانی و غمانگیز هستند. او به دوری از گلستان عشق اشاره میکند و خود را همانند پرندهای میداند که از سرزمین گلها محروم است.
هوش مصنوعی: اصل وجود من از خاکی پاک و تمیز است که خود نشانهای از بهشت و خوشترین آبهاست.
هوش مصنوعی: بهشت و آب زلال در آن، برایم بهاندازهٔ شراب و شادیهای میخانه جذاب نیست.
هوش مصنوعی: اگر جام و ظرف زیبای می پر از شراب ناب و خوشرنگ نباشد، معنا و لذتی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دل پر از درد و چشم پر از اشک، اما این غمها به خاطر نوشیدن شراب میناست که در ساغر من قرار دارد.
هوش مصنوعی: من که در روز وصال او خوشحال بودم، زیر سایه جهان، همه وجودم را احساس میکردم.
هوش مصنوعی: من اکنون در چنگال غم جدایی گرفتارم، همچون پرندهای که بال ندارد و مرغی که بیپر است.
هوش مصنوعی: بعد از سالها انتظار و دلتنگی، یار من به من محبت کرد و جایگاه خود را در صف سگها به من داد.
هوش مصنوعی: اگر از وفاداری به او در برابر سگان کویش نیز کمتر باشم، باز هم در افتخار و عزت از آنها بالاتر هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه دوستم از زندگی من رفت و آمدش دیگر برایم آشکار نیست، اما هنوز او را فراموش نکردهام و از یادم نرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تویی ای چرخ گردان مادرم
چون نهای تو دیگر و من دیگرم؟
ای خردمندان، که باشد در جهان
با چنین بد مهر مادر داورم؟
چونکه من پیرم جهان تازه جوان
[...]
عقل صد مسهل به طبعم بیش دارد
تا چنین در نظم و نثرش کرد نرم
چون بدانستم که بی اسهال او
مجلس سردان نخواهد گشت گرم
کافرم گر قطرهای زین پس ریم
[...]
دخل عمرم خرج شد در انتظار
گرچه من بر صبر کردن قادرم
بیش ازین دانم که تاب صبر نیست
فی المثل گر خود ادیب صابرم
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم.
چون گذشت آن مجلس و خوان کرم
دست او بگرفت و برد اندر حرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.