چه حسن است اینکه گر صد بار رویت هر زمان بینم
شود هر بار افزون عشقم و خواهم همان بینم
به جان و دل شود افزون مرا مهر تو گر صد ره
به سویت هر زمان آیم به رویت هر زمان بینم
خوشا روزی که این جان و دل محزون غمگین را
به رخسار تو خوش یابم به رویت شادمان بینم
خیال قد و رویت در دل و در دیده تا باشد
نه سرو بوستان خواهم نه ماه آسمان بینم
چه غم گر پیر گشتم از غم دوران که از پیری
گذارم در جوانی رو چو روی آن جوان بینم
به حال مردنم در پرده تا رویت نهان دیدم
ندانم چون شود حالم اگر رویت عیان بینم
رفیق از کینهٔ دوران چه باک و کینهٔ خصمم
به خود گر آن مه نامهربان را مهربان بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و اندوه عاشقانه است. شاعر در حسرت دیدار معشوق خود به سر میبرد و از دوری او به شدت رنج میکشد. وی از هجران غمگینی میگوید که روزگارش را تیره و تار کرده و خواستار بازگشت معشوق است. شاعر از احساس تنهایی و بیاعتباری در چشم مردم به خاطر جدایی سخن میگوید و آرزو دارد که همیشه در کنار راه معشوق بنشیند. او از اشکها و درد دلش مینالد و حتی حاضر است جان خود را برای دیدار معشوق فدای کند. در نهایت، او در دلش آتشی پنهان دارد که نشاندهندهٔ عشق عمیقش به یارش است.
هوش مصنوعی: چقدر زیباست که هر بار تو را ببینم، و هر بار عشق و محبت من نسبت به تو بیشتر شود. من همیشه دوست دارم تو را ببینم.
هوش مصنوعی: عشق تو در وجودم روز به روز بیشتر میشود. هر بار که به سمت تو بیایم و تو را ببینم، این احساس قوت بیشتری میگیرد.
هوش مصنوعی: چه خوشبخت روزی که بتوانم این روح و دل غمگین را در چهره تو ببینم و شادمانه به رویت نگاه کنم.
هوش مصنوعی: تصویر زیبایی از تو در دل و چشمم وجود دارد؛ به طوری که نه به درختان سرو باغ توجهی میکنم و نه به ماه در آسمان.
هوش مصنوعی: چه غمی دارد اگر من به خاطر مشکلات زندگی پیر شدم، وقتی میتوانم در جوانی دوباره به زندگی نگاه کنم و چهره آن جوان را ببینم.
هوش مصنوعی: در حالتی که به خاطر عشق تو به سوی مرگ میروم و چهرهات را پنهان میبینم، نمیدانم وقتی که چهرهات را بهوضوح ببینم، حال و روزم چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از کینههای زندگی هراسی ندارم و حتی اگر دشمنم را ببینم که مهربان شده، به خودم میگویم این به من مربوط نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن بینم
بباید هر زمان جانی که رویت هر زمان بینم
مرا گویند کش چون مردمان بین و مرو از جا
دلم بر جای باید کش به چشم مردمان بینم
بدینسان کامد از روی تو کار من به جان، وانگه
[...]
من بی صبر و دل کان شکل زیباهر زمان بینم
بلای جان شود هر دیدن و من همچنان بینم
سوار شوخ من در جلوه ناز و من حیران
گه آن پا و رکاب و گاهی آن دست و عنان بینم
نهاده بر کمان تیر از پی صید و من مسکین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.