نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن بینم
بباید هر زمان جانی که رویت هر زمان بینم
مرا گویند کش چون مردمان بین و مرو از جا
دلم بر جای باید کش به چشم مردمان بینم
بدینسان کامد از روی تو کار من به جان، وانگه
من دیوانه را بر خود نبخشود و همان بینم
اگر من کشتنی گشتم، نمی گویم مکش، ای غم
ولی بگذار چندانی که روی آن جوان بینم
چه حاجت بر دلم نازک، همین بس نیست مرگ من
که گه گه چاشنی از دست آن ناوک کمان بینم
گه جولان نیارم دیدنش از بیم جان، لیکن
چو من بی طاقتم دزدیده در دست و کمان بینم
ز نوروز جوانی گر چه بشکفته ست بستانش
مبادا سبزه پیراهن آن بوستان بینم
دریغا، آن چنان رویی دگر خواهد شدن، یارب
مرا آن روز منمایی که رویش آنچنان بینم
ز خوبان بس که بی دین گشت خسرو، بهترین روزش
بت اندر پیش و زنار مغانش در میان بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی را بیان میکند. شاعر از دوری محبوب خود رنج میبرد و میگوید که نمیتواند به راحتی دیدن او را تحمل کند. او از دیگران میخواهد که او را قضاوت نکنند و به این موضوع حساسیت داشته باشند، زیرا قلبش به خاطر عشقش به آن محبوب درد میکشد. شاعر حتی اگر جانش در خطر باشد، حاضر است تنها برای دیدن چهره محبوبش زنده بماند. او همچنین به گذشت زمان و تغییراتی که در زیبایی محبوب رخ خواهد داد، اشاره میکند و آرزو میکند که آن روز را نبیند. در نهایت، شاعر به عشق و زیبایی در زندگی و تأثیر آن بر روح انسان میپردازد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم تحمل کنم که تو را کمتر ببینم. هر بار که تو را میبینم، حس میکنم باید همیشه در کنارم باشی و همیشه وجودت برایم اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: مرا میگویند که مثل دیگران عمل کنم، اما دلم نمیخواهد جایی بایستم. باید طوری رفتار کنم که دیگران مرا ببینند.
هوش مصنوعی: از این طریق کار من به خاطر زیبایی تو به انجام رسید، اما با این حال من نتوانستم دیوانگی خود را فراموش کنم و هنوز هم آن را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر من به حدی در غمها و دردها رنجور شدم که دیگر نمیتوانم ادامه دهم، نمیخواهم که مرا از میان برداری. تنها خواهش من این است که اجازه دهی تا زمانی که آن جوان را ببینم، زنده بمانم.
هوش مصنوعی: دل من به قدری لطیف و حساس است که نیازی به چیزی بیشتر از مرگ من نیست. همین که گاهی تیر کمان آن معشوق را میبینم، برایم کافی است.
هوش مصنوعی: گاهی از ترس جانم، جرأت دیدنش را ندارم، اما وقتی بیتاب شدهام، او را در دست و کمان میبینم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بهار جوانی و زیباییهایش را تجربه کردهام، اما نمیخواهم ببینم که آن سبزه و زیباییها، لباس بوستان را بپوشاند.
هوش مصنوعی: ای کاش که آن روز نیاید که چهرهی محبوبم آنچنان تغییر کند. خداوندا، مرا از دیدن آن روز بازدار که آن صورت زیبا را به آن شکل نبینم.
هوش مصنوعی: از آنجا که از نیکان بسیاری، خسرو از دین و ایمان دور افتاده است، بهترین روز او را میبینم که بتی در برابرش قرار دارد و زنجیر مغان به دورش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بی صبر و دل کان شکل زیباهر زمان بینم
بلای جان شود هر دیدن و من همچنان بینم
سوار شوخ من در جلوه ناز و من حیران
گه آن پا و رکاب و گاهی آن دست و عنان بینم
نهاده بر کمان تیر از پی صید و من مسکین
[...]
چه حسن است اینکه گر صد بار رویت هر زمان بینم
شود هر بار افزون عشقم و خواهم همان بینم
به جان و دل شود افزون مرا مهر تو گر صد ره
به سویت هر زمان آیم به رویت هر زمان بینم
خوشا روزی که این جان و دل محزون غمگین را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.