نه مهر، خوبی روی ترا نه مه دارد
خدا ز چشم بدت ای پسر نگه دارد
ترا ز ده نگذشته است سال و مهر رخت
هزار طعنه به ماه چهارده دارد
کجا روم چکنم حال دل کرا گویم
نه رند میکده نه شیخ خانقه دارد
نیاز و عجز من ناتوان چه خواهد کرد
باین غرور که آن ترک کج کله دارد
بطرف رخ منه آن زلف را چنین زنهار
که روز روشن عشاق را سیه دارد
بود به کیش تو گر دوستی گناه رفیق
یقین که از همه کس بیشتر گنه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و آرزوهای انسانی است. شاعر از دل و غم خود میگوید و از این که آرزوها و خواستهها چقدر ممکن است رسیدن به نتیجه مطلوب را سخت کنند. او به امید ثمر و نتیجه مثبت، نهالی را میکارد، اما متوجه میشود که ممکن است بینتیجه بماند. شاعر همچنین به آزاد بودن و زندگی مانند یک پرنده در باغ اشاره میکند و به مقایسهاش با سرو و زیباییهای آن میپردازد. او از خواننده میخواهد که از غفلت و روزمرگی فاصله بگیرد و به یاد داشته باشد که درد و آه دل غافل میتواند برآید. در نهایت، اشاره به این دارد که حتی با جان تنها، رابطهها و احساسات میتوانند سبب خجالت و ندامت شوند.
هوش مصنوعی: نه محبت چهرهی زیبای تو مانند ماه است و نه خوبی آن را دارد. خداوند تو را از چشم بد محفوظ دارد، ای پسر.
هوش مصنوعی: تو هنوز به سن و سال نرسیدهای اما زیباییات آنقدر دلبرانه است که حتی ماه چهارده هم به تو غبطه میخورد.
هوش مصنوعی: نمیدانم به کجا بروم و چه بگویم. حال دل من را به کی بگویم؟ نه در میخانه کسی مانند من را درک میکند و نه در خانقاه روحانیون.
هوش مصنوعی: ناتوانی و احتیاج من چه تأثیری بر این pride دارد؟ چون آن دختر با سر کج و غرور خاص خودش است.
هوش مصنوعی: به سوی صورتت آن زلف را چنین به خطر نبر، چون روز روشن، عشقهای عاشقان را تیره و تار میکند.
هوش مصنوعی: اگر بر اساس آیین تو دوستی گناه است، پس دوست تو به یقین از همه بیشتر گناه کار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان جهان شهریار روی زمین
تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد
شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن
از آنک طلعت تو نور مهر و مه دارد
تو بر سرآمده ای از همه ملوک جهان
[...]
رخی چنین که تو داری کدام مو دارد
خدا همیشه ز چشم بدت نگه دارد
بکش نخست مرا گر گه محبت تست
که بنده از همه بسیار تر گنه دارد
غلام آن سگ کویم که چون شناخت مرا
[...]
کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد
چگونه عقل رمیده عنان نگه دارد
گشاد روی تو درهای رحمت است و خطت
به نام طالع من نامهٔ سیه دارد
چه طرفه هندوی شوخی ست چشم او یا رب
[...]
چنان ز بیم رقیبان نظر به ره دارد
که یک زمان نتواند مرا نگهدارد
حذر کنید ازان چشم، کاین همان چشم است
که روزگار مرا این چنین سیه دارد
به صد گنه کنم اقرار، تا نداند غیر
[...]
درین محیط چو غواص هرکه ته دارد
چو موج به که سر رشته را نگه دارد
شراب روز دل لاله را سیه دارد
چه حاجت است به شاهد سخن چو ته دارد؟
عنان سیل سبکرو به دست خودرایی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.