گنجور

 
میلی

چنان ز بیم رقیبان نظر به ره دارد

که یک زمان نتواند مرا نگه‌دارد

حذر کنید ازان چشم، کاین همان چشم است

که روزگار مرا این چنین سیه دارد

به صد گنه کنم اقرار، تا نداند غیر

که قصد جان من آن شوخ، بی‌گنه دارد

ببین نهایت شوقم که با هزار جفا

تو اندم که تسلّی به یک نگه‌دارد

دلا ز دور به حسرت نگاه کن که رقیب

ازو جدا شده و رو به وعده‌گه ‌دارد

شهی که لشکر دلها از اوست، بی‌باکی‌ست

که از غرور کجا چشم بر سپه دارد

ز حدّ شوق من امشب زیاده است مگر؟

که مدّعی نظر آرزو به ره دارد

شکست توبه میلی به دست مغبچه‌ای

که صد خجالت ازو پیر خانقه دارد

 
 
 
ظهیر فاریابی

خدایگان جهان شهریار روی زمین

تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد

شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن

از آنک طلعت تو نور مهر و مه دارد

تو بر سرآمده ای از همه ملوک جهان

[...]

کمال خجندی

رخی چنین که تو داری کدام مو دارد

خدا همیشه ز چشم بدت نگه دارد

بکش نخست مرا گر گه محبت تست

که بنده از همه بسیار تر گنه دارد

غلام آن سگ کویم که چون شناخت مرا

[...]

خیالی بخارایی

کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد

چگونه عقل رمیده عنان نگه دارد

گشاد روی تو درهای رحمت است و خطت

به نام طالع من نامهٔ سیه دارد

چه طرفه هندوی شوخی ست چشم او یا رب

[...]

صائب تبریزی

درین محیط چو غواص هرکه ته دارد

چو موج به که سر رشته را نگه دارد

شراب روز دل لاله را سیه دارد

چه حاجت است به شاهد سخن چو ته دارد؟

عنان سیل سبکرو به دست خودرایی است

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
رفیق اصفهانی

نه مهر، خوبی روی ترا نه مه دارد

خدا ز چشم بدت ای پسر نگه دارد

ترا ز ده نگذشته است سال و مهر رخت

هزار طعنه به ماه چهارده دارد

کجا روم چکنم حال دل کرا گویم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه