گنجور

 
صائب تبریزی

نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز

دگر نگاه به آن چشم نیمخواب انداز

چراغ رنگ به یک جلوه می شود خاموش

محبت گل این باغ بر گلاب انداز

مرید شبنم تردست شو درین گلزار

سربریده به دامان آفتاب انداز

نقاب دولت بیدار، خواب سنگین است

به زور گریه به یک جانب این نقاب انداز

حذر کن از مژه تیر چنگ او صائب

نهفته چشم برآن چشم نیمخواب انداز

 
 
 
سراج قمری

بیا زچهره ی گلگون می، نقاب انداز

به جام چون مه نو، جرم آفتاب انداز

گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه

گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز

اگر بخواهی تا صورت پری ببینی

[...]

حافظ

بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز

خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز

مرا به کَشتیِ باده درافکن ای ساقی

که گفته‌اند نِکویی کن و در آب انداز

ز کویِ میکده برگشته‌ام ز راهِ خَطا

[...]

فضولی

دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز

ترست پرده چشمت بآفتاب انداز

صبا که گفت که حرفی ز بی قراری ما

بگوی آن گل تر را در اضطراب انداز

نقاب کرد تن خاکیم ز چهره جان

[...]

میلی

بیا و تازه خدنگی برین خراب انداز

مرا به خاک و دلم را در اضطراب انداز

دلم که پیشتر از لطف گرم بود، اکنون

به انتقام درو آتش عتاب انداز

مرا ز لذت نظاره تا کنی محروم

[...]

عرفی

نگویمت بنشین در قدح شراب انداز

کرشمه ای کن و یک شهر در خراب انداز

زبان ناز فصیح و لب نیاز به مهر

بیا و طرح سؤالات بی جواب انداز

همه نتیجهٔ سیرابی است خامی ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه