این دل که جنون همیشه اش خوست
دیوانه عشق آن پریروست
کس پنجه عشق برنتابد
از آهن و رویش ار چه بازوست
ای دوست مخور فریب دشمن
دشمن به عبث نمیشود دوست
این باد مگر ز کوی اوخاست
کز وی همه شهر عنبرین بوست
عشقش بکجا رود که ما را
بنشسته چو مغز در رگ و پوست
دلجو نبود چو قد رعناش
این سرو روان که بر لب جوست
چون نور دگر رهائیش نیست
جائیکه اسیر طره اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دیوانگی عشق و وابستگی عمیق به معشوق است. شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و به باور خود اشاره میکند که هیچکس نمیتواند با عشق او مقابله کند. او همچنین نسبت به فریب دشمنان هشدار میدهد و بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی هرگز از بین نمیرود و همچون مغزی در رگ و پوست وجود انسان نشسته است. شاعر در ادامه به زیبایی و عظمت معشوق اشاره میکند و میگوید که این عشق در هر جایی که باشد، همچون نوری نمیتواند آزاد باشد چون به چنگ طره معشوق افتاده است.
هوش مصنوعی: این دل همیشه در حال جنون و دیوانگی است، زیرا عشق آن معشوق زیبا و دلرباست.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند زخم عشق را تحمل کند، حتی اگر جسمش قوی و نیرومند باشد.
هوش مصنوعی: ای دوست، فریب دشمن را نخور؛ زیرا که دشمن هرگز به هدفش نمیرسد و نمیتواند بر دوست پیروز شود.
هوش مصنوعی: این باد شاید از طرف خانه او وزیده باشد، زیرا تمام شهر از بوی خوش آن پر شده است.
هوش مصنوعی: عشق او به کجا میتواند برود زمانی که ما مانند مغز در داخل رگ و پوست نشستهایم؟
هوش مصنوعی: دلخواهی در کار نبود، زیرا قامت زیبای او مانند سروی است که بر لب جوی ایستاده است.
هوش مصنوعی: اگر نوری دیگر برای رهاییاش نباشد، جایی که اسیر کمند موی اوست، نمیتواند جایی دیگر را بیابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی گفت به طنز نجم قوال
کای بنده سپهر آبنوست
در زنگولهٔ نشید دانی
گفتم چه دهند از این فسوست
در پردهٔ راست راه دانم
[...]
درویش نواز و میهمان دوست
اقبال درو چو مغز در پوست
سرمست درآمد از درم دوست
لب خنده زنان چو غنچه در پوست
چون دیدمش آن رخ نگارین
در خود به غلط شدم که این اوست
رضوان در خلد باز کردند
[...]
چون جان و دلم ملازمِ اوست
بنشست به جایِ جان و دل دوست
بوییست بمانده در دماغم
از دوست حیات من از آن بوست
یارم چو به حسن بینظیرست
[...]
زان گونه شدست نوفلش دوست
کان دل شده مغز گشت واین پوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.