گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

مکن ناصحا منع من از حبیب

که بی گل نیارد بسر عندلیب

منم بلبل و گل رخ دوستان

کجا بلبل از گل نماید شکیب

چه خوش باشد ایام گل در چمن

بهمراه یاران شدن بیرقیب

گه آنجا نشستن گهی خاستن

میان گل و سبزه و عود و طیب

چو دیدار یاران شکفت دل است

الهی شکفت دلم کن نصیب

دلم گرچه ز اغیار بیمار شد

لب یار گشتش علاج و طبیب

چو نور از حبیبان کنون در ذهاب

مرا همزبان عارفست و نجیب