ای ز مهر روی تو صبح وصل نورانی
دل ز تار موی تو شام هجر ظلمانی
خورده چشم جادویت خون کافر و مؤمن
برده خال هندویت رونق مسلمانی
نوک غمزه ات دلرا دشنه ای بخون تشنه
چین طره ات جان را مجمع پریشانی
پیش فهم و ادراکت وقت دانش اندوزی
عقل کل فرو برده سر بجیب نادانی
از همای اقبالت ظلی یابد ار موری
در زمان فرو کوبد نوبت سلیمانی
هرکه از می عشقت جرعه بیاشامد
تا ابد نیاساید از خروش سبحانی
تانتابد اندر دل نوری از علی زاهد
کی بدل عیان بینی رازهای پنهانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف عشق و زیبایی معشوق میپردازد. شاعر با توصیف چهره نورانی محبوبش، شبهای تاریک جدایی را یادآوری میکند. او به قدرت جادوی چشمهای معشوق اشاره دارد که حتی جان مؤمن و کافر را تحت تأثیر قرار میدهد. غمزههای معشوق همچون دشنهای به دل او مینشیند و چینهای موی او باعث پریشانی جان میشود. شاعر میگوید که در برابر عقل و درک، عشق سبب نادانی میشود. او همچنین از اثرات عشق یاد میکند که حتی موری میتواند از سایه اقبال برخوردار شود و هرکس از شراب عشق بچشد، همواره از خوشی و سرور بینصیب نخواهد ماند. در نهایت، او به نور و رازهایی اشاره میکند که تنها با درک دقیق و عشق واقعی قابل کشف است.
هوش مصنوعی: ای زیبایی که چهرهات چون صبحی روشن است، وصل تو باعث روشنی دل من شده، و تاریکی جدایی تو همچون شام است که دل را میآزارد.
هوش مصنوعی: چشم معجزهآمیز تو باعث شده که خون کافر و مؤمن بیاحترامی کنند و زیبایی خال تو در واقع رونق و شکوه مسلمانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل من ضربهای از نگاه سرزنشآمیز تو خورده و جانم در تلاطم و پریشانی ناشی از زیبایی موهای تو گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به یادگیری و دانشاندوزی بپردازی، باید توانایی فهم و درک خود را تقویت کنی؛ زیرا در این صورت میتوانی از دانایی و خرد کلی بهرهمند شوی و از جهل و نادانی فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: اگر برکت و خوششناسی بر سرنوشتت سایه افکند، حتی یک مورچه نیز میتواند در زمان خود، قدرتی مانند سلیمان پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کس که از شراب عشق تو نوشید، تا همیشه از نغمههای الهی بیوقفه نخواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل تو نوری از علی زاهد وجود داشته باشد، نمیتوانی به وضوح رازهای پنهان را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
[...]
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات جان ایندمست تا دانی
ای که ده جهت داری جامه زمستانی
بر تن خودت کن بار آنقدر که بتوانی
بر نهالی اطلس چون دهی شب آسایش
[...]
وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی
دولتی چنین دریاب ای به دولت ارزانی
کیش کافران دارد نرگس تو کز مژگان
کرده صد مسلمان را رخنه در مسلمانی
در جفا کمر بستی عهد مهر بشکستی
[...]
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
[...]
ای که در ره عرفان مستمند برهانی
ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی
سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی
آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی
مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.