گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

دوش رفتم بسوی میکده با عجز و نیاز

ساقیم داد بکف ساغری از عشوه و ناز

وه چه ساغر که چو نوشیدمش آئینه دل

آمد ز ظلمت زنگار برون مهر طراز

جلوه گر گشت در آئینه ناگاه عیان

وه چه جلوه که ربودم بحقیقت ز مجاز

یافتیم چون بسراپرده تحقیق رهی

شاهدی راشدم از جان بحرم محرم راز

وه چه شاهد که ربوده مهش از شعبده

حقه مهر ز دست فلک شعبده باز

پای تا سرزر خالص شدم از هر غل و غش

بسکه دادم بجسد صیرفی عشق گداز

ریخت تا نور علی آن غزل از کلک و بیان

زهره گشتش ببساط و مه و خور زمزمه ساز