تامی از شیشه اقداح روان خواهد بود
چشم ما بر کف ساقی نگران خواهد بود
دیده بر تربت ما هر که غباری از وی
کحل بینائی صاحبنظران خواهد بود
زاهد از صومعه تقریر مفرما که مرا
خانه در کوچه رندان جهان خواهد بود
جرعه کان بکف افتاد ز یاقوت لبش
نه همین قوت جان قوت روان خواهد بود
راز پنهانی ما را نبود پرده ولیک
تا ابد در پس هر پرده نهان خواهد بود
پیر سرمست من آن سید اوتادتراش
گرچه ابدال بود قطب زمان خواهد بود
انس با صحبت اعیار نگیرد هرگز
هرکه را نور علی مونس جان خواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مدار فلک و دور جهان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
بر من خسته نظر گر فکنی از سر لطف
اثر همت صاحب نظران خواهد بود
دیده تا بر قد آن سرو روان بگشایم
[...]
تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
[...]
تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بود
دل ما عاشق آن سرو روان خواهد بود
ما درین دیر مغان بهر نیاز آمده ایم
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
«من ر آنی » و « رألحق » چه سخن می گوید؟
[...]
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
تازقطنی و قدک نام و نشان خواهد بود
تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود
برزمینی که در وصندلی رخت نهند
[...]
خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود
هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود
جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت
چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود
میروی سرو من از دیده و جانی که مراست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.