خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود
هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود
جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت
چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود
میروی سرو من از دیده و جانی که مراست
همچو آب از پیت ای سرو روان خواهد بود
من بشکرانه کنم جان سپر تیر هلاک
گر هلاک من از آن دست و کمان خواهد بود
زخم تیرت طلب آن روز که من خاک شوم
ز استخوانهای سفیدم که نشان خواهد بود
گر بداغ تو روم تا ابد از خاک مرا
لاله وار آتش دل شعله زنان خواهد بود
گرچه خارم گلم از خاک دمد چون به رهت
سر من خاک کف پای سگان خواهد بود
قصه کوته کند و بر دوست فشان جان اهلی
چند گویی که چنین است و چنان خواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلبستگی عمیق شاعر به محبوبش میپردازد. شاعر بیان میکند که هرچه سرنوشت و خواستههای معشوق باشد، او را به آن تسلیم است. او از جدایی و غم ناشی از آن صحبت میکند، بهطوری که چشمش تا ابد نگران محبوب خواهد بود. شاعر همچنان از قربانی کردن جانش برای عشق سخن میگوید و اطمینان دارد که حتی پس از مرگ، عشقش باقی خواهد ماند و نشانه اش بر خاک خواهد ماند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق و دلبستگیاش همانطور که هست، ادامه پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: خاکِ راهی که دوست میخواهد، به خواستههای او اشاره دارد و سرنوشتی که برای ما رقم میزند، همان خواهد بود که او میپسندد.
هوش مصنوعی: تو از کنار من رفتی و حالا همچون موجودی بیروح، چشمانم همیشه به یاد تو خواهد بود و تا همیشه نگران تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: وقتی تو از چشمم دور میشوی، جانی که از آن تو دارم، مانند آبی که از ظرف بریزد، همیشه جاری خواهد بود.
هوش مصنوعی: من برای شکرگزاری، جان خود را سپر میکنم در برابر تیرهای هلاکت، اگر هلاکم از تیر و کمان تو باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که من به خاک تبدیل شوم و استخوانهای سفیدی از من باقی بماند، آن زمان زخم تیر تو را طلب میکنم.
هوش مصنوعی: اگر به داغ تو بروم، تا ابد از خاک من، مانند لالههای آتشین، شعلههای دل من سر خواهد زد.
هوش مصنوعی: هرچند که من مانند یک خار هستم، ولی چون از خاک برآییم و در مسیر تو قرار بگیرم، سر من به خاک پای سگها خواهد بود.
هوش مصنوعی: داستان را کوتاه کن و جانت را برای دوستی صرف کن. چه نیازی به گفتن این است که اوضاع به این شکل است و آنگونه خواهد شد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مدار فلک و دور جهان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
بر من خسته نظر گر فکنی از سر لطف
اثر همت صاحب نظران خواهد بود
دیده تا بر قد آن سرو روان بگشایم
[...]
تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
[...]
تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بود
دل ما عاشق آن سرو روان خواهد بود
ما درین دیر مغان بهر نیاز آمده ایم
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
«من ر آنی » و « رألحق » چه سخن می گوید؟
[...]
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
تازقطنی و قدک نام و نشان خواهد بود
تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود
برزمینی که در وصندلی رخت نهند
[...]
چند یارب غم دل در پی جان خواهد بود
توسن شوق چنین سخت عنان خواهد بود
چون کنندم به قیامت ز بد و نیک سوال
حیرت روی توام بند زبان خواهد بود
هر زمان یار و رقیبان سوی من مینگرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.