ما را ز عشق کی بود ای دل به جانت نجات
روزی که نامِ عشق بر افتد ز کاینات
بگرفت چار سویِ وجودم بلایِ عشق
وز هیچ سو گریز ندارم ز شش جهات
ناممکن است کز دلِ احبابِ مهربان
بیرون شود محبّتِ یارِ شریف ذات
جانا ، دلا ،خلاصه ی عشقا به صد زبان
ناید کمالِ حسنِ تو در حیّزِ صفات
گر بشنود حسنِ تو آوازه بت پرست
رغبت کند به عزمِ زیارت به سومنات
سر پیشِ روی بت ننهادی به سجده باز
با لات اگر مطالعه کردی مطیعِ لات
خلقی به تشنگی چو سکندر بمانده اند
در ظلمتِ تحیّر از آن چشمه ی حیات
تا نیل بر کرانه ی ماهت کشیده اند
عشّاق را ز دیده روان کرده ای فرات
تا کی بود نزاریِ بی چاره ذرّه وار
سرگشته در هوایِ تو بی صبر و بی ثبات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و تأثیر عمیق آن بر وجود انسان صحبت میکند. او نشان میدهد که عشق به گونهای ورود به زندگیاش کرده که نمیتواند از آن بگریزد. عشق را به حدی والایی میداند که خیانت به آن غیرممکن است و محبت از دل انسانها پاک نمیشود. شاعر همچنین به زیبایی معشوق اشاره کرده و میگوید حتی از دور صدای زیباییاش هم سبب جلب توجه و علاقه دیگران میشود. او به سرگشتگی و تشنگی عاشقان برای رسیدن به معشوق اشاره دارد و در نهایت، احساس ناتوانی و ناامیدی خود را از دوری عشق بیان میکند.
هوش مصنوعی: ما از عشق چه نفعی میبریم، ای دل؟ تنها در روزی که نام عشق از جهان برچیده شود، ممکن است جانت نجات یابد.
هوش مصنوعی: عشق به تمام وجودم چنگ انداخته و از هیچ طرف نمیتوانم از آن فرار کنم. در هر شش جهت، در محاصرهاش هستم.
هوش مصنوعی: محبت و دوستی نسبت به فرد عزیز و محترم هرگز از دل دوستان مهربان خارج نخواهد شد.
هوش مصنوعی: عزیزم، دلِ من، نمیتوان به زبانی برازنده تمام زیباییها و کمالات تو را بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای تو را بشنود، حتی یک فرد بتپرست هم به قصد زیارت سومنات (یکی از معابد مشهور) مشتاق خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرگز سرت را در برابر معشوق پایین نیاوردی و به سجده نرفتی، اما اگر دوباره به لات و معاصی روی بیاوری، باید مطیع او بشوی.
هوش مصنوعی: مردم مانند سکندر در تشنگی به سر میبرند و در تاریکی سردرگمی ماندهاند و به دنبال چشمهای برای حیات هستند.
هوش مصنوعی: عشاق به عشق تو، اشکها و آبی چون نیل را به کنارههای ماهت کشیدهاند و فرات را از چشمانشان روان کردهاند.
هوش مصنوعی: چقدر باید همچنان در حال سرگردانی و بیقرار باشم، مانند ذرّهای که در جَوّ تو بیصبر و بیثبات است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روز عید خلق وز خلق را نجات
بر تو بخیر باد و سعادت شب برات
باشد بلی بخیر و سعادت برات تو
چون خلق را زعدل تو باشد زغم نجات
در دیده مروت و اندر تن خرد
[...]
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
[...]
هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات
کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
بر زایران نگشت گشاده در عطا
بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک
[...]
یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات
ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا
یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
خواهد که احتراز کند از بلا خرد
[...]
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.