ای دلِ شوریده سرِ بُل فضول
بیش مرو در پیِ ردّ و قبول
پای برون می نهی از حّدِ خویش
دست مزن رقص مکن بی اصول
ساکن و آهسته و تن دار باش
زود نگردد متغیّر ملول
خانه ی اوباش تهی کن که شاه
بی خبر آید کند آن جا نزول
پس روِ هادی شو لا حول کن
تا نروی بیش ز دنبالِ غول
دعویِ تصدیق و قبولِ مجاز
زان طرفِ رود چه حاجت به پول
چیست وفاداری و فرمان بری
بر سخنِ دوست نجستن عدول
غایب و در دوست شدن محو چیست
هم چو نزاری شده از خود ملول
رمزِ نزاری همه دیوانگی ست
نیست به ادراکِ قیاسِ جهول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستِ من و دامنِ آلِ رسول
هر چه جزین است نیرزد به پول
باطلِ مطلق چو ندارد وجود
هر چه جز از حق نکنم من قبول
من نکنم شکر خداوند را
[...]
گفت ایا خادمه بوالفضول
بهر چه گشتی تو درین غم ملول
بر کس و ناکس به حریم خمول
قفل کن ابواب خروج و دخول
حلقه او زینت گوش عقول
رحمت او بر دو جهانش شمول
آن که چو شیطان نبود بوالفضول
هرچه بگویی، کند آن را قبول
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.