دستِ من و دامنِ آلِ رسول
هر چه جزین است نیرزد به پول
باطلِ مطلق چو ندارد وجود
هر چه جز از حق نکنم من قبول
من نکنم شکر خداوند را
پس رویِ پیش روانِ جهول
واقفِ سّرِ دل وجانِ من است
آن که برون است ز کنهِ عقول
چون بود از تو به اعادت به می
راست چنان کز پیِ هجران وصول
هر که کند از خودیِ خود خروج
کرده بود باز به جنَّت دخول
عشق بود خانه براندازِ عقل
رخت برون بر ز میان تو فضول
عقل به نادان نکند اقتدا
مردِ خدا را نزند راه غول
این چه محال است کجا کی رسد
درحرمِ شاه گدا را نزول
بیش نزاری سخنِ حق مگوی
تا نشنود از تو نفور و ملول
طاقتِ این بار نمی آورند
الّا ثابت قدمانِ حَمول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگسلم از دوست امیدِ وصول
باک ندارم ز رقیبِ فضول
عاقل اگر عیب کند گو بکن
شیفته کی کرد نصیحت قبول
از اثرِ پرتوِ خورشیدِ عشق
[...]
گفت ایا خادمه بوالفضول
بهر چه گشتی تو درین غم ملول
بر کس و ناکس به حریم خمول
قفل کن ابواب خروج و دخول
حلقه او زینت گوش عقول
رحمت او بر دو جهانش شمول
آن که چو شیطان نبود بوالفضول
هرچه بگویی، کند آن را قبول
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.