مرا چو مست روان کرده بوده اند از اوّل
هنوز مستم و ثابت قدم نه مستِ مُزلزل
چنین مداومتم بر مدام دست ندادی
گرم به دست نبودی زمامِ مخرج و مدخل
غبارِغم به می از رویِ روزگار توان برد
که زنگ از آینه نتوان زدود جز که به صیقل
مرا چو وحش نباید به کوه و دشت دویدن
اگر قضا نکند چشمِ آهوانه مکحَّل
کَهای شیفتگی بودمی و سلسله سایی
اگر زمانه نکردی کمندِ زلف مسلسل
ملامتم مکن ای معترض چو با زندانی
تعلّقاتِ محقّق ز ترهّاتِ مخیّل
برو که سدره نشینان از آن گروه نباشند
که در برازخِ دنیا بمانده اند معّطل
به چشمِ راست نداند که بیندم متعصّب
چه دید خواهد جز عکسِ دیده دیدۀ احول
عنانِ عزم به تسلیم داده اند مجانین
مرادِ قیس میسّر نشد به بازویِ نوفل
بلایِ عشق سلامت شکست و شیفته خاطر
به قال و قیل نگشته ست مشکلاتِ چنین حل
نزاریا نتوانی به خودِ رسید به جایی
بکوش تا نکنی بر قیاسِ خویش معوّل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و وضعیت انسانی میپردازد. شاعر خود را در حالتی مست و سرگردان توصیف میکند که باوجود تمام ناملایمات، پایداری و ثباتش را حفظ کرده است. او به غم و اندوه زندگی اشاره میکند و میگوید که تنها با عشق و شراب میتوان این غبار غم را زدود. شاعر، خود را مانند وحشی تصور میکند که نمیتواند آزادانه در دشتها و کوهها بچرخد مگر اینکه قضا و قدر اجازه دهد. او به ملامت دیگران پاسخ میدهد و از اینکه در دنیا گرفتار شدهاند، انتقاد میکند. در نهایت، به عشق و مشکلات ناشی از آن اشاره میکند و میگوید که نمیتوان به آسانی به آرامش رسید، و باید از مقایسه و قضاوتهای خودداری کرد.
هوش مصنوعی: از ابتدا مرا به حال خود واگذاشتهاند، به گونهای که همچنان سرمست و ثابت قدم هستم و در نوسان نیستم.
هوش مصنوعی: با این که همیشه در تلاش و فعالیت هستم، اما تو هیچ گاه به من کمک نکردی و در واقع به من نزدیک نبودی تا بتوانم کنترلم را بر کارهایم حفظ کنم.
هوش مصنوعی: غبار غم را میتواند با نوشیدن شراب از چهره روزگار زدود، اما نمیتوان زنگار را از آینه پاک کرد مگر با سایش و جلا.
هوش مصنوعی: من نباید مانند حیوانات وحشی در کوه و دشت بدوم، مگر اینکه سرنوشت، چشمانم را مانند چشمان آهوان زیبا کند.
هوش مصنوعی: اگر زمانه بیرحمی نمیکرد و رشته زلف تو را به دور من نمیانداخت، من در عالم عشق و دلباختگی سرگشته و مدهوش میشدم.
هوش مصنوعی: از من انتقاد نکن ای آن کسی که در نظر داری، چون من همچون زندانی هستم که به واقعیتها وابستهام و از تخیلات دور دست راهم.
هوش مصنوعی: برو و بدان که کسانی که به مقامهای عالی رسیدهاند، از گروه افرادی نیستند که در برازخ دنیا جا ماندهاند و بدون هدف معطل شدهاند.
هوش مصنوعی: چشم راست نمیداند که نگاهِ متعصب چه چیزی را خواهد دید جز اینکه تصویر و انعکاس نادرست آنچه را که میخواهد ببیند، مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: مجنونان دلخواه خود را رها کرده و تسلیم شدهاند، اما عشق قیس به آسانی به دست نیامد، مثل این که نیروی نوفل هم ناکافی بود.
هوش مصنوعی: عشق به خاطر مشکلاتش میتواند سلامت را تحتالشعاع قرار دهد، اما دلباختگان در گرماگرم این چالشها، کمتر به جدل و بحث توجه میکنند و به دنبال راهحل هستند.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به خودت برسی و به موقعیتی مناسب دست پیدا کنی، تلاش کن تا خودت را با دیگران مقایسه نکنی و به وضعیتی بهتر برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
خبر برید به بلبل که عهد میشکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تَحَوُّل
أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِکَ جَهدی؟
[...]
کجا شدی که فراتر نمی شوی ز مقابل
چه غایبی که چنین حاضری به شکل و شمایل
درونِ خانۀ چشمی کدام حاضر و غایب
مقیمِ سینۀ تنگی کدام خارج و داخل
به تن جدایم و جانم به خدمتِ تو ملازم
[...]
دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل
بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
گرم وصول میسّر شود که منزل قربست
کنم مرا دل از خاک آستان تو حاصل
هوایت ار بنهم سر کجا برون کنم از سر
[...]
هنوز در دل مائی و پیش دیده مقابل
که منقطع نشود دوستی به قطع منازل
میان لیلی و مجنون مودّت است و ارادت
اگر عداوت و شور است در میان قبایل
به ما ز دوست سلامی مگر نسیم رساند
[...]
سوم اگر نشود این دو مطلبم حاصل
به آب رحم سرشته است گر شما را گل
کجا رواست به یک کشته یک جهان قاتل
شده است کار من از زندگی دگر مشکل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.