یقینم که ضایع نماند مرا
زلالی به لب برچکاند مرا
اگر خواهد از تند بالای قهر
به قعر جهنم دواند مرا
و گر خواهد از پای گاه عدم
به فردوس اعلا رساند مرا
به سلطانیّ ام ملک باقی دهند
اگر بندۀ خویش خواند مرا
طفیل گدایان اویم اگر
به تخت کیی برنشاند مرا
که داند مگر دایۀ صنعِ او
که بهر چه می پروراند مرا
به کشتیِ همت نزاری مگر
ز بحرِ بلا بگذراند مرا
غلط می کنم زان که اوییِ او
ز ماییِ ما وا رهاند مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خردمند بیشرم خواند مرا
چو خاقان بی آزرم داند مرا
بدان تا ز تو بگسلاند مرا
ز روی تو پنهان نشاند مرا
کز ایدر به خشکی رساند مرا
بدان سان که مردم نداند مرا
بمن ده که فیضی رساند مرا
دهد ذوقی از من ستاند مرا
مگر می ز خود واستاند مرا
ازین تنگنا وارهاند مرا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.