گذشت آن شب و بامداد پگاه
فرستاد دستور را پیش شاه
بیامد جهاندیده دستور و گفت
بماناد شاه ایمن و یارجفت
همی آتبین گوید ای شهریار
ز بس نیکویها شدم شرمسار
بجای من آن مردمی کرد شاه
که اندیشه زی آن نبوده ست راه
اگر بازگویم، ندانمش گفت
..............................
همی تا بُوَم زنده، دارم سپاس
ز شاه سرافراز مردم شناس
کنون گاهِ آن آمد ای نیکنام
که یزدان رساند دل ما به کام
جهان گردد از دیوساران تهی
به ما بازگردد همه فرّهی
نمودندم این چند شبها به خواب
کز ایدر سوی مرز ایران شتاب
نه خوابی ست آشفته و سرسری
هم امیدواری ست و هم بهتری
همی خواهم از شاه نیکوکنش
که بر بنده خوش دارد اکنون منش
مرا سوی ایران فرستد به گاه
کز ایدر ندانم پس و پیش راه
به دریا مرا رهنمایی دهد
یکی پیشرو آشنایی دهد
کز ایدر به خشکی رساند مرا
بدان سان که مردم نداند مرا
من از خواسته هرچه دارم همه
به گنجور خسرو سپارم همه
جز از توشه ی راه دریا بنیز
نخواهم کشیدن همی هیچ چیز
ز دریا چو رفتم به آباد جای
دهد خواسته هرچه باید خدای
چو بشنید طیهور پیغام اوی
شد از مغز و دل هوش و آرام اوی
دژم گشت و سر را برآورد و گفت
که فرهنگ با آتبین نیست جفت
چه آهنگ دارد به دام هلاک
از این جای بی بیم بی ترس و باک
همانا که چشم بدش یافته ست
کز آسانی او روی برتافته ست
نداند که در هفت کشور زمین
پسر را نخواند کسی آتبین
گر از خواب گوید همی این سخن
نماید چنین خوابها اهرمن
همه خواب را راستی مایه نیست
درختی ست کآن را جز از سایه نیست
چو دستور دانست کاو شد دژم
میفزای بر خویشتن، گفت، غم
تو دانی که شاه آتبین از جهان
بدان اندر آمد ز مردم نهان
که در هفت کشور زمین جای او
نیامد همی بر زمین پای او
به زنهار شاه آمد و کام یافت
برآسود یکچند و آرام یافت
چو هنگامِ آن دید شاه آتبین
که بودن تواند به ایران زمین
ز فرهنگ و رایش بکاهد همی
حوار سوری شاه خواهد همی
چو از خواب دیگر خبر یافت شاه
چو در اختر خویش کرد او نگاه
همه کامه بر تخمه ی خویش دید
دل و دولت دشمنان ریش دید
چنان مایه دارد ز کار سپهر
که گویی سپهرش نموده ست چهر
گذشته ز جمشید چون او کسی
به گیتی ندانیم شاها بسی
همه بودنیها بگوید ز پیش
که هرگز نیاید در او کمّ و بیش
نشانی دگر دارد ای شهریار
که جمشید کرده ست روزی شمار
در اندرزنامه چنین یافتم
چو بر دیدنش تیز بشتافتم
که فرمان ضحّاک سالی هزار
بماند، نیاید به از روزگار
وزآن پس به ما بازگردد جهان
ز دیوان تهی گردد و گمرهان
یکی شهریار آید از ما پدید
که تختش زمین کم تواند کشید
به فرّش جهان گردد آراسته
شود کار دیوان از او کاسته
بخواهد ز ضحّاک کین نیا
نه افسون کند کار و نه کیمیا
ز جادو کند پاک روی زمین
شود روشن از تیغ او کار دین
ز شاهی ضحاکِ جادو کنون
نمانده ست هشتاد سالش فزون
چو از کامداد این سخن یافت شاه
روانش در اندیشه گم کرد راه
چو جای سخن یافت گوینده مرد
بدو گفت کای شاه بادار و برد
گر از دخترت گردد آن کس پدید
کجا کین جمشید خواهد کشید
به نام بزرگان و پشت مهان
ستون سواران، امید جهان
مر این تخمه را یادگاری بود
به هر مرز از او شهریاری بود
بدان تا جهان است نام شما
بود تازه و زنده کام شما
دل شاه طیهور خرسند کرد
لبش را بدین داستان بند کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پس از گذشت آن شب و بامداد، دستور نزد شاه رفت و گفت که شاه در امنیت است. او با شرم از نیکوییها و رفتار خوب شاه صحبت کرد و بیان کرد که امیدوار است یزدان دل او را به کام برساند و جهان را از دیوساران تهی کند. دستور از شاه خواست تا او را به ایران برگرداند و در سفرش رهنمایی کند.
شاه که سخنان دستور را شنید، نگران شد و آغاز به تفکر کرد. او متوجه شد که آتبین از دنیا رفته و در هفت کشور کسی به او احترام نمیگذارد. شاه به مروت و نیکی آتابین اشاره کرد و آگاه شد که باید آینده را مد نظر داشته باشد. او به خوابهای خوب و نیکو اشاره کرد که نشانی از امید و پیروزی بود.
شاه فهمید که زمانی میرسد که از ظلم و ستم دیوان کاسته خواهد شد و یک پادشاه بزرگ از میان آنان برخواهد خاست. او به بهبودی و نوید روزهای روشن امیدوار بود و نیکو سیرتی خود را در نظر داشت. در نهایت، دل شاه شاد و خوشحال شد و آماده بود تا به این داستان ادامه دهد.
هوش مصنوعی: شب و صبحگاه گذشت و پیام را به حضور شاه ارسال کردند.
هوش مصنوعی: مرد آگاه و بینا آمد و گفت که شاه در آرامش است و تو نیز در کنار او بمان.
هوش مصنوعی: آتشین میگوید: ای پادشاه، از زیباییهای فراوانی که دارم، به شدت شرمنده شدهام.
هوش مصنوعی: به جای من، آن مردم را شاه میکند که راهی را در پیش بگیرند که به فکر من نبوده است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره بگویم، نمیدانم چه بگوید.
هوش مصنوعی: همچنان که زندهام، از پادشاه بزرگ و دانا که به مردم احترام میگذارد، سپاسگزارم.
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن فرارسیده است ای خوشنام که خداوند دل ما را به آرزوهایمان برساند.
هوش مصنوعی: جهان از وجود ظالمان خالی خواهد شد و همه خوبیها و صفات نیک به سوی ما بازمیگردد.
هوش مصنوعی: در این چند شب گذشته در خواب به من نشان دادند که از طرف مرز ایران به سرعت در حال حرکت هستم.
هوش مصنوعی: این حالت نه خواب آشفتهای است و نه امیدی سطحی. در واقع میتوان گفت که امید و بهبودی در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به دنبال این هستم که از شاه خوب رفتار درخواست کنم که اکنون به من، که بنده او هستم، توجه و محبت کند.
هوش مصنوعی: مرا به ایران بفرستد در زمانی که در اینجا نمیدانم کدام طرف راه است و کجا باید بروم.
هوش مصنوعی: یکی به من راهی را نشان میدهد که به دریا میرسد و مرا به آشنایی و دوستی میبرد.
هوش مصنوعی: به خاطر آن شرایط خاص و سختی که پیش آمد، مرا به جایی رساند که مردم از حال و وضع من بیخبرند.
هوش مصنوعی: من تمام آرزوهایم را به گنجینهای درخشان و ارزشمند میسپارم که یادآور قدرتمندی و شکوه خسرو است.
هوش مصنوعی: تنها از آنچه برای سفر دریا لازم است، هیچ چیز دیگری نخواهم برداشت.
هوش مصنوعی: زمانی که از دریا به جای خوش و آباد میروم، خداوند هر آنچه را که بخواهم، در آنجا به من میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی طیهور پیام او را شنید، تمام آرامش و تفکر او تحت تأثیر قرار گرفت و به شدت مشغول شد.
هوش مصنوعی: غمگین شد و سر را بلند کرد و گفت که علم و آموزش با آتش و آتشسوزی سازگار نیست.
هوش مصنوعی: این جا به طرز عجیبی به سمت نابودی میرود، در حالی که هیچ گونه ترس و نگرانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چشمهای بدی که به او دوخته شده، باعث شده که از راحتی و آرامش خود دور شود.
هوش مصنوعی: هیچکس در هفت کشور جهان نام پسر را نمیداند و نمیخواند.
هوش مصنوعی: اگر خواب به شما بگوید که این سخن را بگویید، پس این خوابها از سوی نیروهای شیطانی هستند.
هوش مصنوعی: تمام خوابها حقیقت ندارند، آنها فقط مانند درختی هستند که وجودش تنها به خاطر سایهاش است.
هوش مصنوعی: وقتی او متوجه شد که در حال ناراحتی و غم است، به خود گفت که نباید بر این ناراحتی بیفزاید و باید کنترل بیشتری بر خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: تو میدانی که پادشاه آتشین از عالم به این دنیا آمده است، اما از دید مردم پنهان است.
هوش مصنوعی: در هفت کشور دنیا، جایی برای او پیدا نشد و پای او بر روی زمین نرفت.
هوش مصنوعی: شاه به خطر افتاد، اما با احتیاط و تدبیر توانست آرامش را به دست آورد و مدتی در آرامش زندگی کرد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه آتبین زمان را مناسب دید که برای ایران زمین اقدام کند...
هوش مصنوعی: اگر فرهنگ و رواج آن کمتر شود، بهطور حتم قضاوتهای نادرست و تبعات منفی بر زندگی مردم خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه از خواب بیدار شد و متوجه شد چه خبرهایی در اطرافش هست، به ستارههای خود نگاهی انداخت.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که همه کسانی که به خودشان توجه دارند، به خوبی وضعیت دل و زندگی افرادی که با آنها در تضاد هستند را مشاهده میکنند. یعنی کسانی که به دنبال موفقیت یا قدرت هستند، به خوبی میتوانند نقاط ضعف و بحرانهای دشمنان خود را ببینند.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که شخص به قدری در کارهایش توانمند و بااستعداد است که انگار آسمان (یا سرنوشت) خودش را در ادامه راهش شکل داده است. به عبارت دیگر، این فرد از نظر استعداد و قابلیت به قدری قوی است که به نظر میرسد نیروهای آسمانی به او کمک میکنند تا به موفقیت دست یابد.
هوش مصنوعی: در گذشته کسی مانند جمشید در دنیا وجود نداشته است، ای پادشاه، این موضوع را بدان.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که وجود دارند، از قبل مشخص شدهاند و هیچ کم و زیاده ای در آنها نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ای شهریار، جمشید زمانی را به گونهای دیگر رقم زده است و نشانهای متفاوت دارد.
هوش مصنوعی: در کتاب پند و اندرز چنین نوشته شده که هرگاه به دیدار او شتاب کردم، متوجه نکتهای شدم.
هوش مصنوعی: فرمان ضحاک به مدت هزار سال باقی بماند و بهتر از آن زمان نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: پس از آن، جهان به ما باز میگردد و از دیوان پر میشود و گمراهان راه خود را پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: یک پادشاه بزرگ از میان ما ظهور خواهد کرد که چنان عظیم و با شکوه است که زمین قادر به تحمل و نگه داشتن تختش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا به زیبایی آراسته شود، کارهای دیوان به حداقل میرسد.
هوش مصنوعی: آنچه از ضحاک میخواهد، نه به جادو و افسون انجام میگیرد و نه با کیمیا و جادوگری.
هوش مصنوعی: با قدرت سحر و جادو، زمین از تیرگی پاک میشود و نورانی میگردد، و این کار به وسیلهی تیغ او، که نماد توانایی و حماسه است، انجام میشود.
هوش مصنوعی: از زمان سلطنت ضحاک جادوگر، اکنون هشتاد سال بیشتر نگذشته است.
هوش مصنوعی: وقتی که شاه از این سخن آگاه شد، روحش در افکارش گم شد و راه را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: وقتی گوینده فرصت صحبت کردن پیدا کرد، به شاه گفت: ای فرمانروا، توجه کن و گوش بده.
هوش مصنوعی: اگر آن شخص از دخترت راهی پیدا کند، باید بداند که کین جمشید کجا خواهد رفت.
هوش مصنوعی: به نام بزرگانی که پشت و پناه قدرتمندان هستند، امید مردم دنیا.
هوش مصنوعی: این تخم (نطفه) یادگاری بود که در هر سرزمین، نشانهای از رهبری و قدرت به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: بدانید که تا زمانی که این دنیا برقرار است، نام شما همیشه تازگی و زندگی خواهد داشت و آرزوهایتان محقق خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل شاه طیهور را شاد کرد و به خاطر این داستان، زبانش را بسته نگه داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.