عشق است که وارسته ز نقصان و کمالست
عشق است که آسوده ز هجران وصال است
اثبات مثالش نتوان کرد ولیکن
این نفی مثال تو یقین عین مثال است
گویند سوی الله خیال است و حقیقت
این نیز خیال است که گویند خیال است
از حال چه می جوئی و از قال چه پرسی
مستیم و خرابیم و ندانیم چه حال است
خورشید ز نقصان و کمال است منزه
ماه است که گاهی قمر و گاه هلال است
با ذات دم از حکم تجلی نتوان زد
این حکم تجلی به جلال است و جمال است
در خلوت سید نبود سید و بنده
در خاطر او غیر خدا هر چه محال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره عشق و خصائص آن است. عشق نه از کمال و نه از نقصان اثر میپذیرد و به نوعی از هجران و وصال مستقل است. بیان میشود که نمیتوان مثالی برای عشق ارائه داد، اما نفی مثال خودش دلیلی بر حقیقت عشق است. همچنین به این نکته اشاره شده که برخی میگویند عشق خیالیست، اما این ادعا نیز میتواند خود خیالی باشد. شاعر از حال و گفتار انسانها میپرسد و تأکید میکند که در حالت مستی و خراب بودن، به حال خود واقف نیستیم. او به تمایز بین خورشید و ماه اشاره میکند و بیان میکند که در ذات برتر، تفاوتی بین سید و بنده وجود ندارد و تنها خداوند در خاطر میماند.
هوش مصنوعی: عشق حالتی است که از کمبودها و کامل بودن فراتر میرود؛ عشق آرامشی دارد که از جدایی و دوری نسبت به وصل و نزدیکی رنج نمیبرد.
هوش مصنوعی: نمیتوان به وضوح مثالی برای او آورد، اما انکار او بهراستی عین مثال خود اوست.
هوش مصنوعی: میگویند که رفتن به سوی خدا تنها یک تصور است و واقعیت این نیز خود تنها یک تصور است که گفته میشود تصور است.
هوش مصنوعی: چرا به حال و اوضاع ما کنجکاوی میکنی و دربارهی گفتار ما سوال میکنی؟ ما مست و سرخوش هستیم و از هیچ چیز، حتی از حال خودمان نیز خبر نداریم.
هوش مصنوعی: خورشید از تمام نقصها و کامل بودن پاک است، در حالی که ماه در برخی زمانها کامل و در برخی دیگر به شکل هلال دیده میشود.
هوش مصنوعی: نمیتوان به ذات الهی اشاره کرد و از روی حکم ظهور صحبت کرد، زیرا این ظهور نماد عظمت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: در تنهایی و سکوت، در دل سید هیچ قیمتی ندارد و تنها خدا در ذهن او جایی دارد؛ هرچه غیر از خدا ممکن باشد، برای او غیرقابل تصور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
می خور که بر اصحاب خرابات حلال است
گو زهر خور آن کس که بر او نوش وبال است
زان باده که گویی دمش از بوی بهشت است
گر نیز به دوزخ بروم توبه محال است
بسیار بکوشید خَضر تا که بدانست
[...]
خطّ تو که در عین خرد عین جمال است
خطّی ست که بر خوبی رخسار تو دال است
آن لطف میانت را بنمای به مردم
تا خلق بدانند که ما را چه خیال است
زان دوست ملامت مکن ای دوست که او را
[...]
سر رشتهى هر کار که از دست بدر شد
پس یافتنش نزد خرد عین محال است
کى رشتهى تدبیر، کس از دست گذارد
آنکس که بدو مرتبهى عقل و کمال است
خورشید ترا از خط شبرنگ وبال است
چون سایه قدم پیش نهد وقت زوال است
از خنجر سیراب نترسد جگر ما
هر چند که می صاف بود مفت سفال است
هر دانه که از آبله دست نشد سبز
[...]
تا سر زده خط حسن تو در عین کمال است
بر پاک نظر سیر جمال تو حلال است
بی دانه به دام آمدن صید محال است
بر روی تو سر فتنه همین آن خط و خال است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.