هر کو نظرش به جاه و مال است
مستغرق قلزم ضلال است
خود را به محیط در مینداز
زیرا که خلاص از او محال است
نتوان به در آمدن ز گرداب
ور زان که طمع کنی خیال است
آن ها که به انزوا نشستند
دانی که چرا درین سوال است؟
تا در نکشد به بحرشان حرص
موجی که علاقه ی وبال است
آن نیز هم از عنایت اوست
ورنه که و چه که را مجال است
اسکندر جست آب و شد خاک
باری بنگر چه طرفه حال است
خضر از نظر مواهب حق
خوش بر لب چشمه ی زلال است
گر در یابی هنوز این راز
از نوع مراتب رجال است
با این همه فصحت نزاری
درشرح بیان هنوز لال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم جاه و مال و عواقب وابستگی به آنها میپردازد. شاعر هشدار میدهد که کسی که تنها به دنبال ثروت و مقام باشد، در گرداب ضلال و گمراهی غرق میشود و رهایی از آن دشوار است. او به انزوا و دوری از حرص و طمع اشاره میکند و میگوید که اینها نتیجهی عنایت الهی است. همچنین به داستان اسکندر و خضر اشاره میکند تا نشان دهد که در نهایت، همه چیز به خاک و فنا میرسد و آنچه واقعاً ارزشمند است، درک حقیقت و مقام انسانیت است. شاعر در نهایت با وجود بیان فصیح، به عدم توانایی در شرح کامل این مفاهیم اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که تنها به مقام و دارایی خود نگاه کند، در عمق گمراهی غرق شده است.
هوش مصنوعی: خود را در شرایط و محیط زندگی رها کن، چرا که رهایی از آن وضعیت غیرممکن است.
هوش مصنوعی: نمیتوان از گرداب نجات یافت و اگر به آن امید داشته باشی، تنها خیالی بیش نیست.
هوش مصنوعی: کسانی که به دوری و تنهایی روی آوردهاند، میدانی که چه چیزی در پس این پرسش وجود دارد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرص و طمع نتواند آنها را به ورطه ی خطر بیافکند.
هوش مصنوعی: این نیز نتیجه لطف و توجه اوست وگرنه چه کسی و چه چیزی توان انجام این کار را دارد؟
هوش مصنوعی: اسکندر دنبال آب بود و در نتیجه به خاک تبدیل شد. نگاه کن چه وضع عجیب و غریبی پیش آمده است.
هوش مصنوعی: خضر، که نمادی از زندگی جاوید و الهامبخش است، در کنار چشمهای زلال و زیبا از نعمتهای الهی و خوشیها بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: اگر هنوز به درک این راز نائل نشوی، باید بگویی که این مسئله به نوع و درجات رجال مرتبط است.
هوش مصنوعی: با وجود این که در توصیف و بیان بسیار ماهر است، اما هنوز نمیتواند به خوبی سخن بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیصیقلی آینه محال است
هردم که جز این زنی وبال است
ما را همه شب شب وصال است
ما را همه روز روز حال است
از دولت عشق پادشاهیم
سلطانی عشق بی زوال است
گویا ز خدا خبر ندارد
[...]
عکسی ز جمال ذوالجلال است
طغرای مثال لایزال است
هر نقش عجب که زیر و بالاست
برهان وجود حق تعالی ست
پیغام، نمکچش وصال است
دلخوش کن عاشقان خیال است
خورشید فلک سفید ابروست
خورشید تو عنبرین هلال است
هر جا که دل شکسته ای هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.