گنجور

 
حکیم نزاری

مشتاق روی دوست که حالش مشوش است

گر پابرهنه بر سر آتش رود خوش است

از سوختن گزند نباشد خلیل را

گر زان که شش جهات جهان جمله آتش است

چون تیر بی حجاب شوم در سرای دوست

گر صد رقیب بر در و بامش چو آرش است

از فرش عار دارد و از عرش بگذرد

آن کو به بحر عشق درافکنده مفرش است

در چشمش آدمی همه دیوند هر که را

میل نظر به جانب یار پری وش است

عاقل رضای دوست به دنیا و دین نداد

ما فارغیم و خاک بر آن سر که سرکش است

ما و قرابه ی می و کنج خرابه یی

اینجا چه جای طاق و رواق منقّش است

درکش نزاریا سر از این طاق سرنگون

درخورد صحبت تو حریف قدح کش است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فلکی شروانی

در معرکه چو آتش و بهرام سرکش است

شاید که فخر تخمه بهرام و آرش است

چون عرصه زمین ز بهار آسمان وش است

عالم چو عیش او خوش و چون طبع او کش است

گیتی چو فرش باغ ز فرش منقش است

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از فلکی شروانی
ادیب صابر

شادم زدل که عاشق آن زلف دلکش است

از عشق عشق اوست که با دل مرا خوش است

زلفین او کشم که سر زلف او مرا

دلبند و دلفریب و دلارام و دلکش است

طوفان زآب خیزد و تا عاشقم بر او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
خاقانی

پای گریز نیست که گردون کمان‌کش است

جای فزاع نیست که گیتی مشوش است

ماویز در فلک که نه بس چرب مشرب است

برخیز از جهان که نه بس خوب مفرش است

چون مار ارقم است جهان گاه آزمون

[...]

مولانا

ساقی بیار باده که ایام بس خوشست

امروز روز باده و خرگاه و آتش است

ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف

مجلس چو چرخ روشن و دلدار، مَهوش‌است

بشنو نوای نای کز آن نفخه بانواست

[...]

ابن یمین

ساقی بیا که موسم آب چو آتش است

سرد است و می بموسم سرما درون خوش است

بی آب آتشین منشین خاصه موسمی

کز باد تند عالم خاکی مشوش است

می ده بآن نگار که در نرد دلبری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه