آه مِن حُبّکَ مِن حُبّکَ آه این چه قضاست
بَلَغ السیل چه تدبیر کنم این چه بلاست
آتش عشق به هر بیشه که در میافتد
پیش او سنگ و گیا هر دو روان است و رواست
گرد بر دامن هر سوخته کز عشق نشست
رستخیز آمد و طوفان ملامت برخاست
غم مستغرق دریا نخورد بر ساحل
از کسی پرس که هم بستر خوابش دریاست
کس نداند که مرا با تو چه کار افتاده ست
گر بداند نکند عیب وگر کرد سزاست
لا محال از عقب عشق ملامت خیزد
از ملامت نگریزیم که خود شیوه ماست
به ملامت گر و تشنیع زن و عیب نمای
خاک بر فرقم اگر یک سر مویم پرواست
گر مرا عشق ز خلقیّت خود برهاند
چه بماند همه معشوق که در عین بقاست
چو حجاب است هم از پیش مگر برخیزد
بیش از این هیچ ندارم ز نزاری درخواست
راز خاصان نتوان کرد چنین فاش خموش
زان که در حوصله عام نمی گنجد راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار حاکی از درد و عشق عمیق شاعر است. او از غم و بلاهایی که به واسطه عشق بر او نازل شده، صحبت میکند. احساساتش آنچنان شدید است که همه چیز را در آتش عشق میبیند و میگوید که در این مسیر، ملامت و سرزنش دیگران امری طبیعی است. شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچکس نمیداند او با این عشق چه مصیبتهایی را تجربه کرده و اگر هم بدانند، نمیتوانند او را سرزنش کنند. او به وضوح نشان میدهد که عشق برای او فراتر از تمامی موانع و مشکلات است و ملامتها نمیتوانند او را از این مسیر بازدارند. در نهایت، او از عشق خود درخواست میکند که او را آزاد کند و بیان میکند که راز عشق خاص است و نمیتوان آن را بهراحتی با دیگران در میان گذاشت.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو آه و فغان میکنم، ای عشق! این چه سرنوشتی است که برای من رقم خورده است؟ مانند طوفانی که همه چیز را در مسیر خود نابود میکند، نمیدانم چه تدبیری باید بیندیشم، این چه مصیبت و سختی است که بر من نازل شده است؟
هوش مصنوعی: هر جا که آتش عشق فرو میافتد، سنگ و گیاه به سرعت واکنش نشان میدهند و هیچکدام نمیتوانند در برابر آن مقاومت کنند.
هوش مصنوعی: آشفتگی و شور و هیجانی که از عشق بر دل سوختگان حاکم شده، باعث به پاخیزی و طوفانی از سرزنش و انتقاد شده است.
هوش مصنوعی: غمی که به عمق دریا فرو رفته، بر ساحل تحت تأثیر چیزی قرار نمیگیرد. از کسی بپرس که خوابش در دل دریاست، چرا که او خود این عمق را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند که من با تو چه حال و روزی دارم. اگر هم بداند، شک نکن که عیبگویی نخواهد کرد و اگر عیبگویی کند، سزاوار آن است.
هوش مصنوعی: عشق بدون دردسر نمیتواند همراه باشد. وقتی که عشق به ما سراغ ملامت و سرزنش میآورد، نباید از آن فرار کنیم، چون این خود بخشی از راه و روش ماست.
هوش مصنوعی: اگر دیگران مرا سرزنش کنند یا عیبجویی کنند، برای من اهمیتی ندارد؛ چون حتی اگر به اندازه یک تار مو هم عیب داشته باشم، چیزی نمیتوانند بگویند که مرا نگران کند.
هوش مصنوعی: اگر عشق من را از وجود خود آزاد کند، دیگر چه چیزی از معشوق باقی میماند در حالی که او همیشه وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر مانع و پوششی وجود داشته باشد، باید از میان برداشته شود؛ زیرا دیگر چیزی از نزاری ندارم که بخواهم درخواست کنم.
هوش مصنوعی: رازهای خاص و ویژه را نمیتوان به این سادگی فاش کرد. بنابراین، بهتر است سکوت کرد، زیرا این مسائل در فهم عمومی و معمولی نمیگنجد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.