خورشید کارنامه ملک جهان نوشت
نوروز عزل نامه صرف زمان نوشت
گردون به خط حکمت و اشکال هندسه
فصل بهار بر ورق بوستان نوشت
رضوان به آنکه دست به خوی زمانه داشت
اقرارنامه سوی جهان از جنان نوشت
دست صبا ز گفته دستان زنان به باغ
بر دستهای لاله چه خوش داستان نوشت
چون لاله در حرارت تب باز کرد لب
باد بهار مهر تبش بر زبان نوشت
بر گل به زر ساده و شنگرف سوده ابر
حرزی به خامه خوش و خط روان نوشت
صحرا چو شد ز سبزه چو لوح زمردین
گردون بر او حروف گل و ارغوان نوشت
چون داده سرو را عمل سال نو صبا
تقلید او هوا به خط ضیمران نوشت
کلک زمین نگار چو برداشت آسمان
نامه به نام خسرو خسرونشان نوشت
بر خط دولت از پی توقیع شاه چرخ
طغرا کشید و نامه گشاد و نشان نوشت
فرمانده زمانه و شاهنشه جهان
کو را زمانه عمر ابد بر جهان نوشت
برجیس مهر چهر منوچهر کآسمان
از نام و کنیت و لقبش حرز جان نوشت
شاهی که بر جریده جان ستمگری
دستش فصول عدل به نوک سنان نوشت
تیر از زبان تیغ یمانیش بر فلک
زی خطه امان همه خط امان نوشت
زهر از بلای زهره بندیش در ازل
خط ها سیاه کرده به هندوستان نوشت
بر رایت مبارک او دست روزگار
نصر من الله از ظفر جاودان نوشت
نامی که آستین فلک را طراز بود
بسترد ز آستین و برین آستان نوشت
شش حرف نام او ز شرف هفت هیکل اند
کز بخت بر صحیفه هفت آسمان نوشت
در معرکه چو آتش و بهرام سرکش است
شاید که فخر تخمه بهرام و آرش است
بستان کنون ز حسن به عالم علم شود
و آن زشتی زمانه به ناکام کم شود
ابر دژم در آید و در بارد از بهار
روی زمین ز یمن یمینش چو یم شود
طبع زمانه خرم و خندان و تازه روی
از تیرگی و گریه ابر دژم شود
از تابش اثیر هوا پر زنم شدست
از بخشش سحاب زمین رشک یم شود
صحرا به هر طرف ز بس آرایش و طرف
همچون بهار مانی و باغ ارم شود
آید بنفشه را ز سمن رشگ از آن قبل
رویش کبود گردد و پشتش خم شود
گردد ز لاله روی زمین پر فروغ شمع
هر شامگه که روی هوا پر ظلم شود
گل چون عروس جلوه کند وز نثار ابر
دامنش پر ز در و دهان پر درم شود
نرگس به سر چو کسری و جم تاج بر نهد
چون لاله کاس کسری و گل جام جم شود
گردد سمن چو پشت شمن خفته بر چمن
وز غنج و ناز غنچه روی صنم شود
اطراف بوستان به طرایف شکوفها
خرم بسان مجلس شاه عجم شود
خورشید ملک شاه منوچهر بر فلک
بی جود او وجود کواکب عدم شود
شاهی که نام نحس زمانه در آسمان
گر حکم او نجوم فلک را حکم شود
در آسمان همت او زود گردد آس
گر آسمان بخصمی او متهم شود
نه چرخ پانزده شود و آفتاب هفت
گر نقش نام او به فلک بر رقم شود
با دین و داد او چه عجب گر دیار او
از حرمت و جلال چو بیت الحرام شود
گردون گر از وفاش بگردد به تیغ او
گردش نکرده گردن گردون قلم شود
در دست و طبع جان مخالف ز هیبتش
گلبرگ خار و لهو غم و نوش سم شود
شد عقل و هوش و جان و دل بدسگال او
ماند از تنش خیالی و آن نیز هم شود
دریا دل اوست کز کف رادش گه عطا
دریای شرق و غرب غریق کرم شود
بیند نود هزار دگر ارتفاع خویش
گر آسمان به حشمت او محتشم شود
چون عرصه زمین ز بهار آسمان وش است
عالم چو عیش او خوش و چون طبع او کش است
روزی خوشست عیش در این روزگار به
وز هر چه اختیار کنی وصل یار به
چون مرغ زار زیر نوازد به مرغزار
ما را حریف مرغ و وطن مرغزار به
در لاله زار لاله چو رخسار یار شد
چون من ز درد فاخته را ناله زار به
دلخواه گشت باغ بدین فصل دلفروز
دلدار در میان و دل اندر کنار به
خرم شد از بهار جهان همچو روی یار
یعنی که وصل یار به فصل بهار به
سیمین عذار شد ز سمن عارض چمن
در بر بت سمن بر سیمین عذار به
نوروز خرم آمد و خوش کرد عیش خلق
امروز جام جفت می خوشگوار به
در جویبار چون لب یار آب و رنگ نیست
با یار نوش لب به لب جویبار به
با آن بت بهار و گل نوبهار جان
کز نوبهار او گلی از صد بهار به
ماه دو هفته گرد رخ نور پاش او
هر پرتوش ز ماه دو پنج و چهار به
کافور روی و عنبر مویش به فعل و بوی
از مشک همچو خاک در شهریار به
شیر عدو شکار منوچهر شیر گیر
کز شیر شرزه خود سگ او در شکار به
شاه جهانگشای که در زیر چتر اوست
صد نیزه ور ز رستم و اسفندیار به
او به ز صد هزار سوار است روز جنگ
در صد سپه ز یاری او یک سوار به
دست و دهان و چشم و دل بد سگال او
پر باد و خاک خوشتر و پر آب و نار به
در سر گرفته باد بروتی عدوی او
خاک سم سمندش از آن خاکسار به
آری ز نور بولهب اندر نهیب نار
اندر بهشت خاک کف یار غار به
از بهر خار جان عدو همچنین مدام
در گلستان دولت او گل ببار به
او کارساز خلق و طلبکار نیکوئیست
کارش به کام دایم و بختش به کار به
گیتی چو فرش باغ ز فرش منقش است
کز سنبلش فراش و ز شمشاد مفرش است
باز آمده بهار و دل از من جدا شده
من بینوا به دست غم و دل نوا شده
گرمم نهاده داغ دل سرد مهر یار
بر داغ گرم او دم سردم گوا شده
جان از تنم ربوده و دل در برم بدو
آرام ناگرفته و آسوده نا شده
جان مرا ز فرقت رخسار خوب او
بیگانه گشته راحت و رنج آشنا شده
بر من حواله کرد جفای زمانه را
و او چون زمانه از سر مهر و وفا شده
با من که در وفاش فرو رفت روز من
چون طبع روزگار دلش پرجفا شده
از آرزوی عارض خورشید نور او
خورشید پیش دیده من چون سها شده
در هجر آن نگار نوآئین روان من
از نعمت و نوای و طرب بینوا شده
او سخت کرده پای دل اندر رکاب هجر
من گمره و عنان دل از کف رها شده
از بس که برد چرخ ز پیوند ما حسد
چرخ حسود قاطع پیوند ما شده
دور از نفاذ دولت و اقبال پادشاه
غمهاش در دل (فلکی) پادشا شده
سلطان نشان عصر منوچهر آنکه هست
زو خصم نیست گشته و دشمن فنا شده
از خطی اثیر فش مستوی قدش
آب خزر چو خاک خط استوا شده
ای خاک بارگاه تو از بهر آب روی
در دیده نجوم فلک توتیا شده
اقلیم های روی زمین شرق به غرب
اندر سود ملک تو اقلیم ها شده
سیماب آسمان و مس آفتاب را
اندر رکاب و خاک درت کیمیا شده
در طاعت تو دهر دو دل یک دل آمده
در خدمت تو گنبد به تو دوتا شده
پیران نور پاش فلک را گه سجود
خاک در تو مسجد حاجت روا شده
در طالع مبارک تو طبع چرخ را
عین الکمال سغبه عین الرضا شده
در کشور ششم ز نهیب سموم تو
مردم رمیده روح چو مردم گیا شده
زآن همچو شش جهت رقم نام تو شش است
کانجا که نیست نام تو عالم مشوش است
شاها زمین ملک تو را زر نبات باد
چون آسمانت بر سر عالم ثبات باد
ایام حاسدان تو در حادثات شد
اوقات نایبان تو بی نایبات باد
در موکب تو شوره چو خاک بهشت گشت
در ساغر تو باده چو آب حیات باد
بر نطع کینه در گذر ملک خصم را
از بیدق سیاست تو شاه مات باد
بر عالم بقات ز دیوان لم یزل
صد عمر نوح و ملک سلیمان برات باد
فرمان پنج حس تو تا جاودان روان
بر چار طبع و نه فلک و شش جهات باد
چونان که بندگانت ز محمود برترند
پیوسته فتحهات به از سومنات باد
آن لحظه کز سنان تو یابد عدو نجات
دست هلاک متصل آن نجات باد
از بخشش کف تو و بخشایش دلت
آفاق پر صلات و جهان پر صلات باد
در دفع سر دشمن و بر قهر شر خصم
در هر سفر تو را ز ظفر معجزات باد
بر اهل جمله روی زمین خدمت تو فرض
همچون نماز و روزه و حج و زکات باد
در حل و عقد ثابت و سیاره چرخ را
با التقای سعد به تو التقات باد
آن را که دل به کینه شود با جفات جفت
قسم از پی وفات ز گردون وفات باد
از تیغ آب داده دریا نهیب تو
چشم عدو چو چشمه نیل و فرات باد
کلک سخات را پی توقع مکرمت
شب نقش و روز کاغذ و دریا دوات باد
تا آسمان محیط زمین است حکم تو
چون آسمان محیط همه کاینات باد
طول ممالک تو مخلد علی الدوام
از حد شرق تا به حد خالدات باد
در گشت چرخ ملک بقای تو جاودان
ثابت بسان قطب و سهیل و بنات باد
تا خاک زیر آب و هوا زیر آتش است
خوش باد طبع تو که طبایع به تو خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف بهار و تبریک نوروز و همچنین ستایش شاه منوچهر میپردازد. شاعر به زیباییهای بهار و گلها اشاره میکند و آن را به شادی و خوشحالی مردم مرتبط میسازد. در عین حال، ویژگیهای سلطنت منوچهر و عدالت او نیز ستایش میشود. شاعر از قدرت و عظمت او به عنوان یک پادشاه یاد میکند و برکات حکومت او را بیان میکند. به طور کلی، این شعر ترکیبی از عشق به طبیعت و ستایش عظمت پادشاهی است که در هماهنگی با فصل بهار تصویر شده است.
هوش مصنوعی: خورشید در آغاز سال جدید، سرنوشت و تاریخ جهان را رقم زد و نوروز به عنوان فصل تازهای، پایان دورهای را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آسمان با استفاده از علم و هنر، زیبایی و تابلوی فصل بهار را بر روی درختان و گلهای باغ به تصویر کشید.
هوش مصنوعی: رضوان، که در بهشت زندگی میکند، به کسی که در مشکلات و چالشهای زمانه پایداری کرد، اعتراف کرد و نامهای به سوی دنیا نوشت تا جوهر بهشتی را برای او توصیف کند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با لطافت و نرمی، از روی دستان گلهای لاله در باغ، داستانی زیبا و خوشایند را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی گل لاله در گرمای تب شکفته شد، نسیم بهاری کلمات محبتش را بر زبان جاری کرد.
هوش مصنوعی: بر روی گل، با زر و رنگ قرمز، ابر حرزی (نوعی خط) را با قلم خوش و خطی نرم و روان نوشت.
هوش مصنوعی: وقتی دشت پر از سبزه میشود، آسمان بر روی آن مانند لوحی سبز رنگ مینویسد، که گل و رنگ ارغوانی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به سروی که در حال شکوفا شدن است، بهار سرسبز و تازگی میدهد، نسیم بهاری نیز به تقلید از آن، هوای تازهای را به وجود میآورد و به خوشامدگویی فصل نو اقدام میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به زیبایی و هنر پرداخت، آسمان رسالتش را به سوی پادشاهی بزرگ، یعنی خسرو نوشت.
هوش مصنوعی: در پی فرمان شاه، خوشنویس با قلم زیبا نامهای نوشت و نشان مخصوصی را بر روی آن قرار داد.
هوش مصنوعی: فرمانده و پادشاه این دنیا کیست که زمان برای او عمر جاودانی در نظر گرفته است؟
هوش مصنوعی: برجیس مهر چهر منوچهر یعنی خورشید چهره منوچهر که آسمان برای حفاظت جانش از نام، لقب و عنوان او نوشته است.
هوش مصنوعی: شاهی که با ظلم و ستم بر جان مردم حکمرانی میکند، عدالت را به صورت ظاهری و با تهدید شمشیر به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تیر از زبان تیغ یمانیاش به آسمان پرتاب شد و همه جا را با خط امان نوشت.
هوش مصنوعی: در آغاز خلقت، بلیغی از مصیبت و عذابی که به زهره (سیاره زهره) تعلق دارد، به تصویر کشیده شده و آن را با خطوط سیاه به عنوان پیشگویی برای کشور هندوستان نوشتهاند.
هوش مصنوعی: دست روزگار به عنوان نشانهی پیروزی، بر روی پرچم فرخنده او نام نصر من الله را به صورت دائمی نوشته است.
هوش مصنوعی: نامی که شایسته و درخشان بود، از سینه آسمان بیرون آمد و بر درگاه بلندی ثبت شد.
هوش مصنوعی: شش حرف از نام او نشاندهنده شرافتی است که برتر از هفت شکل و هیکل است؛ این نام به لطف بخت بر روی صفحهای که هفت آسمان را نشان میدهد، نوشته شده است.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، وقتی که آتش و جنگجویی چون بهرام خشمگین است، شاید این موضوع به افتخار دودمان بهرام و آرش اشاره داشته باشد.
هوش مصنوعی: انتظار میرود که زیباییها در جهان باعث رشد دانش و علم شوند و در عین حال، زشتیهای دوران به دنبال بیتوفیقیها کاهش یابند.
هوش مصنوعی: ابرهایی غمگین و تیره بر میخیزند و باران میبارند؛ بهار بر زمین میآید و با نعمتهایش، مانند رودخانهای پرآب جاری میشود.
هوش مصنوعی: زمانه خوشحال و شاداب است و از غم و اندوه دور میشود.
هوش مصنوعی: از تابش نور آسمانی، روح من به پرواز در آمده و به سبب بخشش باران، زمین حسادت به دریا میورزد.
هوش مصنوعی: بیابان به هر سو به خاطر زیباییاش و جلوهاش مانند بهار میماند و تبدیل به باغی دلانگیز میشود.
هوش مصنوعی: بنفشه از زیبایی سمن حسادت میکند و به همین خاطر، جلوه زیبای خود را از دست میدهد؛ گلبرگهایش کبود میشود و ظاهرش تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر شب که آسمان تاریک و پر از ظلمت میشود، بوی خوش و زیبایی لالهها زمین را روشن میکند و مانند شمعی درخشان میتابد.
هوش مصنوعی: گل مانند عروسی زیبا و دلفریب به نظر میرسد و وقتی باران بر آن ببارد، دامن گلها پر از زیبایی و رونق میشود.
هوش مصنوعی: نرگس مثل کسری و جم به سر میگذارد، و چون لاله، تاجش را بر سر مینهد. کاسه نرگس به زیبایی جام جم میشود.
هوش مصنوعی: بهار که فرا میرسد، بویی دلانگیز از گلها به فضا میپراکند و زیبایی گلها همچون جلوهای از زیبایی محبوب میدرخشد. این حس تازگی و سرزندگی میتواند دلها را شاد کند و زندگی را پر از عشق و زیبایی کند.
هوش مصنوعی: اطراف باغ با زیباییهای گلها شاداب میشود، بهطوریکه گویی جشن و سرور در محفل پادشاهان شگفتانگیز برپا شده است.
هوش مصنوعی: خورشید پادشاه منوچهر بر آسمان، در نبود او، وجود ستارهها نیز بیفایده و بیمعنا میشود.
هوش مصنوعی: اگر شاهی در آسمان نامی ناشایست داشته باشد، فرمان او میتواند بر سرنوشت ستارهها نیز تأثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد و ارادهاش قوی باشد، در آسمان هم به سرعت آس (برتری) پیدا میکند. اما اگر در آسمان دچار مشکل و اتهام شود، باز هم تأثیری از اراده او کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر چرخ زمان به پانزده نرسد و آفتاب به هفت نچرخد، تنها در صورتی که نام او بر آسمان به ثبت برسد.
هوش مصنوعی: با ایمان و انصاف او، جای شگفتی نیست اگر سرزمین او به اندازه و حرمت خانه کعبه شود.
هوش مصنوعی: اگر جهان به خاطر وفاداریاش از مسیر خود منحرف شود، تیغ او (عشق یا قدرتمندیاش) سبب نخواهد شد که گردن آسمان از حرکت بایستد؛ بلکه قلمی خواهد شد که سرنوشت را رقم میزند.
هوش مصنوعی: در دست و خوی جان، به خاطر هراسی که از او دارد، گلبرگ به خار تبدیل میشود و شادی به غم و نوشیدن سم بدل میگردد.
هوش مصنوعی: عقل و هوش و احساسات انسانی از او دور شده و تنها تصویری از او در جسمش باقی مانده که آن هم به زودی ناپدید خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل او مانند دریا است که از دست مهربانیاش، دریای شرق و غرب غرق در بخشش میشود.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به عظمت و بزرگی او زینت یابد، دیگران نیز متوجه جایگاه و مرتبه بالای او خواهند شد.
هوش مصنوعی: وقتی که زمین بهار را از آسمان میگیرد، جهان شاداب و سرزنده است و زندگی همچون خوشی و لذت میگذرد، همانطور که طبیعت نیز با این حال همخوانی دارد.
هوش مصنوعی: در این دوران، روزهای خوشی برای لذت بردن وجود دارد و هر کسی که انتخاب کند میتواند به وصال محبوبش برسد.
هوش مصنوعی: وقتی که مرغ زار به آرامش و نوازش میآید، ما نیز در میانهی خوشی و زیبایی طبیعت، حریفان خود را فراموش کرده و به دیار خود میرسیم.
هوش مصنوعی: در باغی که لالهها مانند چهره محبوب زیبا شدهاند، من نیز به خاطر درد و رنجی که دارم، مانند فاختهای ناله و زاری میکنم.
هوش مصنوعی: در این فصل دلنشین، درختان باغ به زیبایی شکوفا شدهاند و محبوب دل در وسط باغ قرار دارد و دل نیز در کنار او قرار دارد.
هوش مصنوعی: جهان در بهار همچون چهره محبوب زیبا و شاداب است، که نشان از وصال یار در این فصل دلانگیز دارد.
هوش مصنوعی: صورت زیبای او همچون گلی در میان چمن است و در آغوش آن معشوق، زیباییاش دوچندان میشود.
هوش مصنوعی: نوروز خوشحالکنندهای رسید که جشن و شادی را برای مردم به ارمغان آورد. امروز، مردم با نوشیدن شراب خوشمزه، خوشی و شادابی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: در جوی که کنار یار هستم، رنگ و لطافت آب وجود ندارد. اما وقتی لب به لب او میزنم، این لحظه زیبا و دلنشین همچون جویبار است.
هوش مصنوعی: با آن معشوق بهاری و گلهای تازهای که بهاری است، جانم که از بهار او، گلی به ارزش صد بهار را میگیرد.
هوش مصنوعی: ماه به مدت دو هفته به دور چهرهی او که پر از نور است، میچرخد و هر پرتو او مانند ماهی است که در دو، پنج و چهار بخش قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند کافور و مویش به عطر عنبر معطّر است، و بوی او همچون مشک در خوی و سرشتش میباشد.
هوش مصنوعی: منوچهر در شکار خود به سگی اشاره میکند که از شدیدترین شیرها هم میترسد و طعمهاش را از دست میدهد. این عبارت، به نوعی به قدرت و دلاوری منوچهر در کارزار اشاره دارد و نشان میدهد که دشمنانش نیز از او واهمه دارند.
هوش مصنوعی: شاهی که به گستردگی قدرتش، زیر سایهاش، جنگجویانی همچون رستم و اسفندیار وجود دارند، نماد قدرتمندی و عظمت است.
هوش مصنوعی: در جنگ، او مانند صد هزار سوار قوی و نیرومند است و در یاری دادن، یک سوار به تنهایی میتواند به اندازه صد سپاه کمک کند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف انسانهایی میپردازد که با وجود محدودیتها و مشکلات، زیباییها و لذتهای زندگی را ترجیح میدهند. اشاره شده که بهتر است انسان با امید و خوشبینی به زندگی نگاه کند و از زیباییهای موجود بهرهمند شود، حتی اگر در مسیر زندگی با چالشهایی مواجه شود.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از زیبایی و قدرت یک اسب اشاره میشود که با داشتن خلق و خوی خاص خود، مانند یک دوست خاصی به نظر میآید. همچنین، به ارتباط عمیق بین این موجود زیبا و خاکی که از آن آمده، اشاره شده است. به نوعی میتوان گفت که اسب، در عین حال که سمند و قوی است، به نوعی نماد اصالت و زیبایی در دنیای طبیعی است.
هوش مصنوعی: بله، از نور بولهب در آتش نهیب میزند، و در بهشت، خاک کف یار غار وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر دشمن و مشکلاتی که ایجاد میکند، باید همواره در باغ خوشبختی و موفقیت او، گلهای زیبا و خوشبو بکاریم.
هوش مصنوعی: او برای مردم سودمند و نیازمند خوبیهاست، کارش همیشه نتیجهبخش است و بختش همیشه با کارش یاریگر است.
هوش مصنوعی: دنیا مانند فرشی زیبا و نقشدار است که گلی دیگر، چون سنبل، بر آن گسترده شده و درختی چون شمشاد به آن زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: بهار دوباره رسیده و قلب من از من جدا شده است. من در رنج و غم گیر افتادهام و دل به نوازش غم سپردهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محبت یار به شدت داغ و سوزان است، اما در عوض، دل یار که باید گرم و شاداب باشد، سرد و بیحال به نظر میرسد. گویی سرما و سردی من به خاطر جدایی و دوری از او به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: روح من از بدنم جدا شده و قلبم که در آغوش اوست، هنوز آرامش نیافته و راحت نشده است.
هوش مصنوعی: روح من به خاطر دوری از چهره زیبای او از خود بیگانگی پیدا کرده و دیگر نه آرامش را میشناسد و نه رنج را.
هوش مصنوعی: او سختیها و بیوفاییهای زمانه را بر گردن من گذاشت، در حالی که خود او مثل زمانه با محبت و وفاداری رفتار کرده است.
هوش مصنوعی: با من که در وفاداریام غرق شدهام، روزهایم مانند سرنوشت دیگران پر از درد و ظلم شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی چهره زیبا و درخشان او، در نظرم مانند ستارهای درخشان شده است.
هوش مصنوعی: در دوری از آن معشوق تازهچهره، جان من بینوا و پریشان شده و از خوشی و شادی بیبهره است.
هوش مصنوعی: او با تمام وجود خود را به دلشکستگی و جدایی از من مشغول کرده است؛ در این حال، دچار سردرگمی است و کنترل احساساتش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت زیاد، زمانه (چرخ) پیوند و ارتباط ما را قطع کرده و ما را از هم دور کرده است.
هوش مصنوعی: دور از تاثیر حکومت و خوشبینی پادشاه، غمها در دل فلکی به شدت افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: سلطان که نشان و نماد دوران منوچهر است، به قدری قدرتمند و باصلابت است که دیگر هیچ دشمنی نمیتواند در برابر او بایستد و همه خصمها از بین رفتهاند.
هوش مصنوعی: قد او چون ابریشم لطیف است و به افراشتهگی خود، در جایی همچون آب خزر درخشندگی دارد. او مانند خط استوایی بر روی زمین، خطی زیبا و بینظیر است که حسن و زیباییاش همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ای خاک پای تو، به خاطر زیباییات، در چشمان ستارهها تبدیل به آب جواهر شده است.
هوش مصنوعی: سرزمینهای مختلف روی زمین، از شرق تا غرب، در بهرهبرداری از ملک تو به یکدیگر مرتبط و وابسته شدهاند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی آسمان و درخشش آفتاب اشاره میکند و بیان میکند که این زیباییها در زیر پای تو به گنج و موهبتی تبدیل شدهاند. به عبارتی دیگر، تو آنقدر باارزش هستی که همهی زیباییها و ثروتهای جهان در نزد تو خاص و با ارزش میشوند.
هوش مصنوعی: در دلهای مردم در طول زمان، همه یکصدا و یکدل شدهاند و برای خدمت به تو، آسمان هم دو قسمت شده است.
هوش مصنوعی: سالمندان و اهل wisdom، مانند نور در آسمان میدرخشند و در این مکان مقدس، زمین تبدیل به مسجدی شده است که در آن دعا و درخواستها به اجابت میرسد.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشبخت تو باعث شده که طبیعت چرخ به کمال برسد و همه چیز مطابق با رضایت تو رقم بخورد.
هوش مصنوعی: در سرزمین ششم، به خاطر تندبادها و گرما، مردم مانند گیاهی شدهاند که روحشان از بدنشان جدا شده و شیفته زندگی نیستند.
هوش مصنوعی: از آنجا که نام تو در شش جهت وجود دارد، در جایی که نام تو نیست، جهان آشفته و بینظم است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، امیدوارم زمین و خاک سرزمین تو پر از طلا و نعمت باشد و مانند آسمان تو برای تمام جهان استواری و ثبات بیافریند.
هوش مصنوعی: روزهای حسادت ورزندگان بر تو، با حوادث پر شده و اوقات نمایندگان تو نیز بدون نمایندگان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در محفل تو، سرزمین شورهزار به زیبایی بهشت تبدیل شد و در جام تو، شراب به گونهای قرار گرفت که مانند آب زندگیبخش بود.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، دشمن که در مقابل تو قرار دارد، به واسطه تدبیر و سیاستت تحت تأثیر قرار میگیرد و در نهایت به حالت شکست درمیآید.
هوش مصنوعی: بر تمام دنیا، از دیوان الهی، تا ابد بقا و جاودانگی نصیب باد. صدها عمر نوح و سلطنت سلیمان، برای همیشه در نعمت باقی باشد.
هوش مصنوعی: حسهای پنجگانهات تا همیشه و برای همیشه بر اساس طبیعت چهارگانه و نه بر اساس آسمان و شش جهت اثرگذار است.
هوش مصنوعی: چنان که بندگان تو از محمود برترند، همیشه پیروزیهای تو بهتر از سومنات باشد.
هوش مصنوعی: لحظهای که دشمن از تیر تو نجات یابد، آن لحظه مرگش به نجات نزدیکتر میشود.
هوش مصنوعی: از مهربانی و generosity تو و دل بزرگت، دنیا پر از صداهای خوش و آرامش باشد.
هوش مصنوعی: در هر سفری که میروی، تو را به پیروزی و معجزات بزرگ در برابر دشمنان و خشم آنها کمک کند.
هوش مصنوعی: بر همه افرادی که بر روی زمین هستند، واجب است که مانند نماز، روزه، حج و زکات، به تو خدمت کنند.
هوش مصنوعی: در فرآیند و نظامی که به ثبات و حرکات سیارات مربوط میشود، با وقوع سعد و خوششانسی، به تو قدرت و نیرویی روی آورده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به کینه و دشمنی دل ببندد، باید بداند که در نهایت به فنا و نابودی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: دریا با قدرت خود به دشمن هشدار میدهد که چشمانش مانند چشمههای نیل و فرات باشد.
هوش مصنوعی: خطی که از سخاوت برمیآید، در انتظار نیکنامی است؛ شب مانند نقش و روز مانند کاغذ است و دریا نیز مانند دوات قلم میباشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به دور زمین میگردد، فرمان تو هم مانند آسمانی است که بر همه موجودات سایه افکن است.
هوش مصنوعی: نواحی سرزمین تو همواره و به طور پایدار گسترش یافتهاند، از مشرق زمین تا جاودانهها.
هوش مصنوعی: در گردش زمان، وجود تو به اندازه ستارههای ثابت در آسمان پایدار و ماندگار است. مانند ستارههای قطب و سهیل که همواره در جای خود ثابتاند، تو نیز در این سرنوشت ثابت خواهی ماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین زیر آب و هوا زیر آتش است، برای تو خوشایند است که مزاجت با دیگران سازگار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.