یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی
فلست املک صبر نوبةالکاس
و تابعالطاس مملوا بلا مهل
فان صحوت فهذا نوبة الیاس
و دوام السکر من کأس البقا مددا
فحالة الصحو یأتی الف وسواس
بالله رأسک حرک هکذا طربا
حتی تقع قهوة حمرآء فی رأسی
بالروح تسقی وراء الغیب قهوتنا
یظل تدرک سقیاها بایناس
اذا سقاک بکأس الخلد فی نفس
تری حیاتک تبقی لا بانفاس
و تستلذ باقمار البقا طربا
و قهوة الخد تصبح ساقیا حاسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به لذت نوشیدن مشروبات الکلی و زندگی پر انرژی اشاره میکند. او از ساقی میخواهد که کاسهای پر کند و از صبر در دورهای که به کاسه نوبت میرسد، میگوید. او به حالت مستی و شادی اشاره میکند و میگوید در زمان هوشیاری تفکر و وسوسهها به سراغ انسان میآید. شاعر به قدرت نوشیدنیها اشاره میکند که میتواند زندگی و لذتهای آن را برایش بیشتر کند و از دوستی و لذت ماندگار سخن میگوید. در نهایت، او از زندگی شاداب و نوشیدن قهوه سرخ و خوشمزه سخن میگوید که به او شادابی و حس خوب میبخشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب را بگیر و ما را به نوشیدن وادار کن، زیرا من در برابر طعم کاسهی شراب، توانایی صبر کردن ندارم.
هوش مصنوعی: توجه داشته باش که باید به عرفان و تسلیم در برابر مقدرات زندگی اعتنا کنی؛ بیوقفه در تلاش باش و اگر به حالتی از هوشیاری رسیدی، آن را فرصتی برای تحول و تغییر بدان.
هوش مصنوعی: مدت زمان نشئگی از جام بقا ادامه دارد، اما زمانی که هوشیاری فرا میرسد، هزاران فکر و وسوسه به سراغ میآید.
هوش مصنوعی: به خدا، سرت را اینگونه به سمت عقب میچرخانی که انگار در حال شادی و سرخوشی هستی، تا جایی که قهوهی سرخش بر سرم بریزد.
هوش مصنوعی: روح ما با نغمههای پنهان سیراب میشود و این سویدا را به یاد میآورد که شاداب میماند.
هوش مصنوعی: اگر تو را با جام جاودانگی سیراب کنند، حیات تو در خودت به گونهای مشاهده میشود که انگار همیشه برقرار خواهد بود و تنها به نفس کشیدن وابسته نیست.
هوش مصنوعی: به شادی و لذت زندگی را در کنار دوستانت بگذران و در هنگام صبح نوشیدنیات را بنوش که به تو حیات و نشاط میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر ز گردش جافی فلک همیترسی
چنین به سان ستوران چرا همیخفسی؟
وگر حذر نکند سود با سفاهت او
چنین ز نیک و بد او چرا همیترسی؟
چرا که باز نداری چو مردمان به هوش
[...]
مباش ممتحن زاد و بوم خود زخسی
اسیر خاک عطلت مشو ز کم هوسی
که در زمین غریبی و در سرای کسان
پدید گردد بر مرد ناکسی و کسی
که بیرفیق و حریفی نمانی از عالم
[...]
همیزنم نفس سرد بر امید کسی
که یاد ناورد از من به سالها نفسی
به چشم رحم به رویم نظر همینکند
به دست جور و جفا گوشمال داده بسی
دلم ببرد و به جان زینهار میندهد
[...]
در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی
مرا ز روی تو هرگز نشان نداد کسی
وجود خاکی ما را به کوی دوست چه کار
که نیست لایق باغ بهشت خار و خسی
همیروم ز پی کاروان فقر مگر
[...]
اگر چه سوختهام در بلای عشق بسی
به عمر خود دل ازین سان ندادهام به کسی
چه جان بکندم تا گوهری به دست آرم
که خاطرم متعلّق نمیشود به خسی
نهان ز خلق نیارم به هیچ کوی گذشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.