بر ما به گناهی که نکردیم نگیری
ور نیز بکردیم شفاعت بپذیری
این قاعدۀ اهل کرم نیست که احباب
از پای درآیند و توشان دست نگیری
در دست رقیبم که بمیراد به خواری
مگذار که کافر ببردمان به اسیری
از باطنِ مجروح گرفتم خبرت نیست
در ظاهر آخر نظری کن که بصیری
فرهاد به سنگی بر اگر صورت شیرین
کرده ست چه باشد تو مرا نقش ضمیری
ماهی، ملکی، حور بهشتی، چه وجودی
مثل تو ندیدم به چه گویم که نظیری
عاقل نکند عیب جوان را که اگر شیخ
این روی ببیند بکند توبه ز پیری
بگذار که دیوانه و شوریده و مستم
مه نام و مه نسبت چه بزرگی چه امیری
بوی گل و آتش به مشامت نرسیده ست
گویی که چنین هم نفس دود عبیری
تا دل نسپاری به کسی هم چو نزاری
هرگز نشوی زنده به جانی که نمیری
گو خلق بکن سرزنش و عیب تو می باش
در پای من ای خار که خوش تر ز حریری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع شفاعت و بخشش از سوی خداوند اشاره میکند. او از خدا میخواهد که بر گناهان ما ببخشاید، حتی اگر گناهی کردهایم. شاعر به موضوع محبت و دوری از سرزنش نیز میپردازد و میگوید که نمیتوان دوستان را به خاطر اشتباهاتشان ترک کرد. او از درد درونی خود شکایت میکند و به خدا میگوید که در ظاهر به او نگاه کند. شاعر به زیبایی و یاری ناشناختهای که در عشق خود میبیند، اشاره میکند و بیان میکند که هیچکس نظیر محبوبش نیست. او همچنین هشدار میدهد که عاقل نمیتواند جوانی را به خاطر خطاهایش سرزنش کند و به همین دلیل بهتر است که از عشق و دیوانگی خود ذرهای راضی باشد. در پایان، او به خود یادآوری میکند که نباید به حرفهای منفی دیگران اهمیت داد، زیرا عشق واقعی ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: از ما به خاطر گناهی که نکردهایم کیفر نکن، و اگر هم ما خطایی کردهایم، از ما بگذر و شفاعت کن.
هوش مصنوعی: این یک قاعده درست نیست که دوستان و نزدیکان در سختی و مشکلات بیفتند و تو بیتوجه باشی و به کمک آنها نیایی.
هوش مصنوعی: در دستان دشمنم این قدر نما، که به ذلت نرسم و او موفق نشود ما را به اسارت بگیرد.
هوش مصنوعی: من از درون خود که زخمی است، خبر دارم، اما تو در ظاهر نمیتوانی این را ببینی. کمی به اطراف نگاه کن تا متوجه حقیقت شوی.
هوش مصنوعی: اگر فرهاد سنگنوشتگی کرده و چهره شیرین را بر روی سنگ در آورده، برای من چه فرقی میکند؟ من فقط تو را در ذهنم نقش میزنم.
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی و کمال و وجود تو بینظیر است؛ حتی ماهی، فرشتگان و حوریهای بهشتی هم مثل تو را ندیدم.
هوش مصنوعی: عاقل نباید به عیوب جوانان اشاره کند، زیرا اگر فردی سالخورده این رفتار را ببیند، از سن و سال خود شرمنده و پشیمان میشود.
هوش مصنوعی: اجازه بده که من دیوانه و آشفته و شیدا باشم؛ مهم نیست که نام و نسبت من چه معروف و با اعتبار است.
هوش مصنوعی: بوی گل و آتش به بینیات نرسیده است، انگار تنها بوی دود تیرهای را استشمام کردهای.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را به کسی ندهی، مانند درختی خشک و بیروح خواهی ماند و هرگز زنده نخواهی شد، حتی اگر نخواهی بمیری.
هوش مصنوعی: اگر مردمان بخواهند تو را سرزنش کنند و به تو ایراد بگیرند، برای من اهمیتی ندارد. ای خاری که از حریر نیز برایم دلپذیرتر هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ره روش عشق چه میری چه اسیری
در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری
آنجا که گذر کرد بناگه سپه عشق
رخها همه زردست و جگرها همه قیری
آزاد کن از تیرگی خویش و غم عشق
[...]
عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری
سلطان بچهای آخر تا چند اسیری
سلطان بچه را میر و وزیری همه عار است
زنهار به جز عشق دگر چیز نگیری
آن میر اجل نیست اسیر اجل است او
[...]
با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری
دارم هوس لطف تو وای ار نپذیری
با من نظری کن ز سر لطف و بزرگی
هر چند که در چشم نیایم ز حقیری
کامی ز لب لعل تو شاید که برآید
[...]
درویش فقیریم و نخواهیم امیری
والله که به شاهی نفروشیم فقیری
گر مختصری در نظرت خورد نماید
آن شخص بزرگیست مبینش به حقیری
پیریم ولی عاشق آن یار جوانیم
[...]
گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری
بهتر بود از مسند شاهی و امیری
ای دوست، بآخر چو همی باید رفتن
این فقر به از مملکت میر و وزیری
شاهی بکجا میرسد؟ ای راحت جانها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.