گنجور

 
حکیم نزاری

موحّدوار کن در عشق سیری

مبین گر صادقی جز دوست غیری

چنان بی خویش می باید محقّق

که مسجد باز نشناسد ز دیری

ز دست خو خلاصی جوی خود را

کزین بهتر نخواهی کرد خیری

به وحدت کی رسی در عین کثرت

دو نبود یا تو او یا او تو خیری

اگر جویای توحیدی نزاری

موحّدوار کن در عشق سیری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوالفرج رونی

مرا گوئی که تو خصم حقیری

تو هم مرد دبیری نه امیری

مسلمان وار پندت داد خواهم

تو خود پند مسلمان کی پذیری

فراوانت پلنگانند خصمان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه