رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو
بیخبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو
جانِ به لب رسیده را در قدمِ صبا کشم
گربه من آورد شبی مژدۀ اتّصالِ تو
مهرِ تو بر که افکنم بوی تو از که بشنوم
هم به خیالِ رویِ تو کیست دگر همالِ تو
یار به هیچ داستان نیست به اعتبارِ من
سرو به هیچ بوستان نیست به اعتدالِ تو
آیتِ صبحِ قدرتی پرتوِ نورِ عزّتی
عقل از آن نمیرسد در صفتِ کمالِ تو
عینِ صفا کجا بدی در دلِ مهربان من
گرنه ز مهرِ آسمان فیض دهد جمالِ تو
گردن صد هزار دل قیدِ جمال کردهاند
حلقۀ دام زلفِ تو دانۀ دام خالِ تو
جز به نسیمِ وصلِ تو نیست امیدِ زندگی
واسطۀ حیات شد رایحۀ شمالِ تو
شیفتگی و بیخودی چون نکنم که عقلِ من
تا بچشد جرعه ای نیست شد از زلالِ تو
بس که به روزگارها قصّه تو نزاریا
نقل سفینهها کنند از پی انتقالِ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق عشق و دلبستگی را به تصویر میکشد. شاعر با توصیف چهره و حال معشوق، از ناکامیها و دوریها سخن میگوید و در عین حال به زیبایی و قدرت احساسات خود اشاره دارد. او به عشقش به معشوق میبالد و زندگیاش را در پی وصال او میداند. زیبایی معشوق به قدری است که عقل را نیز از درک کمالش ناتوان میکند. شاعر با استفاده از نمادها و تشبیهات مختلف، عاطفه و عشق را نیز در این شعر به شکلی عمیق بیان کرده است. این شعر نشانگر شیفتگی و شوریدگی شاعر به محبوب است و به وضوح نشان میدهد که زندگیاش بدون او معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: رفتنت باعث نشد که لحظهای از یاد تو بیرون بروم. اگرچه خودم را فراموش کردهام، اما از حال و روز تو آگاه هستم.
هوش مصنوعی: وقتی زندگی به من سخت میگذرد و به پایان نزدیک میشود، همانند نسیم صبحگاهی، میخواهم آرامش و وصال تو را بیابم. گویی که گربهام در شب خبر خوبی از دیدار تو آورده است.
هوش مصنوعی: محبت تو را به کدام چهره و کس ابراز کنم؟ عطر یاد تو را از چه کسی بشنوم؟ در خیال چهرهات، آیا کسی دیگری شبیه تو وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دوست من برای هیچ داستانی ارزش ندارد، و سرو نیز هیچ باغی را به خاطر توازنت در خود نمیبیند.
هوش مصنوعی: صبح با نشانههایی از قدرت و نور، تجلی عزت و شکوهی است که عقل انسان توان درک کمال آن را ندارد.
هوش مصنوعی: کجاست آن صفای دل که در دل مهربان من باشد؟ اگر نه اینکه لطفِ آسمان باعث زیبایی توست.
هوش مصنوعی: هزاران دل در انتظار زیبایی تو هستند و حلقه زلف تو مانند دام، دلها را به خود کشیده و خال تو همچون دانهای در این دام نقش بسته است.
هوش مصنوعی: امید به زندگی فقط با نسیم وصالت میسر است و بوی خوش تو واسطۀ حیات گشته است.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به عشق و بیخودی تو بپردازم، وقتی که عقل من هنوز طعم کوچکترین جرعهای از زیبایی تو را نچشیده است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر داستان غمانگیز تو، در گذر زمان، روایتها و حکایتهای زیادی دربارهات نقل خواهند کرد، مانند داستانهایی که درباره سفرهای دریایی و انتقال به مکانی دیگر گفته میشود. یعنی قصه تو آنقدر تاثیرگذار است که به یک موضوع مهم و قابل توجه تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو
عقل همه مقربان، بی خبر از وصال تو
جمله تویی به خود نگر جمله ببین که دایما
هجده هزار عالم است آینهٔ جمال تو
تا دل طالبانت را از تو دلالتی بود
[...]
گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو
اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو
جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم
بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو
در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو
[...]
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ جمال تو
هوش و روان بیدلان سوختهٔ جلال تو
کام دل شکستگان دیدن توست هر زمان
راحت جان خستگان یافتن وصال تو
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
[...]
عید نمیدهد فرح بینظر هلال تو
کوس و دهل نمیچخد بیشرف دوال تو
من به تو مایل و توی هر نفسی ملولتر
وه که خجل نمیشود میل من از ملال تو
ناز کن ای حیات جان کبر کن و بکش عنان
[...]
تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شیفته گشت عالمی ز ابروی چون هلال تو
تا به دو هفته ماه اگر راست کند جمال تو
تیز نگاهش اوفتد هر شبی از کمال تو
از خطت ار چه کشته شد خلق بترس از خدا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.