تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شیفته گشت عالمی ز ابروی چون هلال تو
تا به دو هفته ماه اگر راست کند جمال تو
تیز نگاهش اوفتد هر شبی از کمال تو
از خطت ار چه کشته شد خلق بترس از خدا
نامه او سیاه باد از رقم وبال تو
قرعه دروغ می زنم بهر صبوری، ارنه کو
دولت آنکه بنگرم روی خجسته فال تو
دور ز بندگی تو گر چه خیال گشته ام
از دل و دیده می کنم بندگی خیال تو
گیر که ذره بر رود، کی رسد آفتاب را
همت مدبری چو من، پس هوس وصال تو
خال تو گشت و چشم من رهزن خال چون منی
کافر سرخ چشم من دزد دلم خیال تو
نخل قد تو دردلم کاب همی خورد ز خون
بین که چه میوه می دهد زین خورشم نهال تو
عمر به کنج فرقتم رفت و نگفتیم گهی
این قدری که خسروا، چیست به گوشه حال تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و کمال محبوبش سخن میگوید و تأثیر آن بر دل و جان جهانیان را وصف میکند. محبوبی که ابروهایش چون هلال و جمالش چون ماه است، باعث شیفتگی و شگفتی مردم شده است. شاعر به درد و رنج ناشی از عشق اشاره میکند و از نشانهها و آثار عشق در دلش میگوید. او از بندگی و وابستگی به محبوبش سخن میگوید، حتی اگر در ظاهر از او دور باشد. شعر به زیبایی تصویر میکند که چگونه عشق و جمال محبوب تأثیر عمیقی بر زندگی و احساسات شاعر داشته است. در پایان، او از گذر عمر و غفلت از لحظات مینالد و به ویژگیهای خاص محبوبش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پس از این که خبر زیباییهای تو به دنیا رسید، همه مردم به خاطر ابروی هلالیات به تو علاقهمند شدند و شگفتزده شدند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی و زیبایی چهره تو به مدت دو هفته درست و منظم باشد، هر شب نگاه تیزبینی به کمال و زیبایی تو خیره خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی خط تو باعث مرگ بسیاری از مردم شده است، اما باید از خدا بترسی. زیرا نامه اعمال تو به خاطر این کارها، در حال سیاه شدن است.
هوش مصنوعی: من به انتظار صبر میزنم و نگرانم که بانوی خوشطالع تو را نمیبینم.
هوش مصنوعی: اگرچه از نظر ذهنی و احساسی خود را از بندگی تو دور تصور میکنم، اما در دل و چشمانم همواره به یاد و خدمت به تو هستم.
هوش مصنوعی: بیا ببین که اگر ذرهای از خورشید دور شود، چه زمانی به آن بزرگمهر خواهد رسید. اکنون به من نگاه کن که چقدر تمایل به وصال تو دارم.
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی تو معطوف شده و خال تو باعث جذب نگاه من شده است. وجود تو برای من همچون یک دزد است که دل مرا به سرقت برده و من را به وجد آورده. تو برای من به گونهای هستی که به عشق و زیباییات نمیتوان بیتوجه بود.
هوش مصنوعی: بلندای تو در دل من درد و رنجی را به وجود میآورد که از خون دل است. ببین چه میوهای میدهم از این طعمی که از درخت تو گرفتهام.
هوش مصنوعی: عمر ما در گوشهای از زندگی گذشت و هیچگاه به خود نگفتیم که این مقدار که ما از آن گذشتهایم، چه معنا و اهمیتی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو
عقل همه مقربان، بی خبر از وصال تو
جمله تویی به خود نگر جمله ببین که دایما
هجده هزار عالم است آینهٔ جمال تو
تا دل طالبانت را از تو دلالتی بود
[...]
گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو
اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو
جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم
بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو
در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو
[...]
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ جمال تو
هوش و روان بیدلان سوختهٔ جلال تو
کام دل شکستگان دیدن توست هر زمان
راحت جان خستگان یافتن وصال تو
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
[...]
عید نمیدهد فرح بینظر هلال تو
کوس و دهل نمیچخد بیشرف دوال تو
من به تو مایل و توی هر نفسی ملولتر
وه که خجل نمیشود میل من از ملال تو
ناز کن ای حیات جان کبر کن و بکش عنان
[...]
رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو
بیخبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو
جانِ به لب رسیده را در قدمِ صبا کشم
گربه من آورد شبی مژدۀ اتّصالِ تو
مهرِ تو بر که افکنم بوی تو از که بشنوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.