ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کارگشای هر چه هستند
نام تو کلید هر چه بستند
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بیحجت نام تو مسجل
ای هست کن اساس هستی
کوته ز درت درازدستی
ای خطبهٔ تو تبارک الله
فیض تو همیشه بارک الله
ای هفت عروس نه عماری
بر درگه تو به پردهداری
ای هست نه بر طریق چونی
دانای برونی و درونی
ای هرچه رمیده و آرمیده
در کن فیکون تو آفریده
ای واهب عقل و باعث جان
با حکم تو هست و نیست یکسان
ای محرم عالم تحیر
عالم ز تو هم تهی و هم پر
ای تو به صفات خویش موصوف
ای نهی تو منکر، امر معروف
ای امر تو را نفاذ مطلق
وز امر تو کائنات مشتق
ای مقصد همت بلندان
مقصود دل نیازمندان
ای سرمهکش بلند بینان
در باز کن درون نشینان
ای بر ورق تو درس ایام
ز آغاز رسیده تا به انجام
صاحب تویی آن دگر غلامند
سلطان تویی آن دگر کدامند؟
راه تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی
در صنع تو کامد از عدد بیش
عاجز شده عقل علت اندیش
ترتیب جهان چنانکه بایست
کردی به مَثابتی که شایست
بر ابلق صبح و ادهم شام
حکم تو زد این طویلهٔ بام
گر هفت گره به چرخ دادی
هفتاد گره بدو گشادی
خاکستری ار ز خاک سودی
صد آینه را بدان زدودی
بر هر ورقی که حرف راندی
نقش همه در دو حرف خواندی
بی کوهکنی ز کاف و نونی
کردی تو سپهر بیستونی
هر جا که خزینهٔ شگرفست
قفلش به کلید این دو حرفست
حرفی به غلط رها نکردی
یک نکته دراو خطا نکردی
در عالم عالم آفریدن
به زین نتوان رقم کشیدن
هر دم نه به حق دسترنجی
بخشی به من خراب گنجی
گنج تو به بذل کم نیاید
وز گنج کس این کرم نیاید
از قسمت بندگی و شاهی
دولت تو دهی به هر که خواهی
از آتش ظلم و دود مظلوم
احوال همه تراست معلوم
هم قصهٔ نانموده دانی
هم نامهٔ نانوشته خوانی
عقل آبلهپای و کوی تاریک
وآنگاه رهی چو موی باریک
توفیق تو گر نه ره نماید
این عقده به عقل کی گشاید؟
عقل از در تو بصر فروزد
گر پای درون نهد بسوزد
ای عقل مرا کفایت از تو
جُستن ز من و هدایت از تو
من بیدل و راه بیمناک است
چون راهنما تویی چه باک است
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
میکوشم و در تنم توان نیست
کازرم تو هست باک از آن نیست
گر لطف کنی و گر کنی قهر
پیش تو یکی است نوش یا زهر
شک نیست در اینکه من اسیرم
کز لطف زیم، ز قهر میرم
یا شربت لطف دار پیشم
یا قهر مکن به قهر خویشم
گر قهر سزای ماست آخر
هم لطف برای ماست آخر
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
وآن دم که نفس به آخر آید
هم خطبهٔ نام تو سراید
وآن لحظه که مرگ را بسیجم
هم نام تو در حنوط پیچم
چون گَرد شود وجود پستم
هرجا که روم تو را پرستم
در عصمت اینچنین حصاری
شیطان رجیم کیست باری
چون حرز توام حمایل آمود
سرهنگی دیو کی کند سود
احرام گرفتهام به کویت
لبیکزنان به جستجویت
احرامشکن بسی است زنهار
ز احرام شکستنم نگهدار
من بیکس و رخنهها نهانی
هان ای کس بیکسان تو دانی
چون نیست به جز تو دستگیرم
هست از کرم تو ناگزیرم
یک ذره ز کیمیای اخلاص
گر بر مس من زنی شوم خاص
آنجا که دهی ز لطف یک تاب
زر گردد خاک و دُر شود آب
من گر گهرم وگر سفالم
پیرایهٔ توست رویمالم
از عطر تو لافد آستینم
گر عودم و گر دِرمنه، اینم
پیش تو نه دین نه طاعت آرم
افلاس تهی شفاعت آرم
تا غرق نشد سفینه در آب
رحمت کن و دستگیر و دریاب
بردار مرا که اوفتادم
وز مرکب جهل خود پیادم
هم تو به عنایت الهی
آنجا قدمم رسان که خواهی
از ظلمت خود رهاییام ده
با نور خود آشناییام ده
تا چند مرا ز بیم و امید؟
پروانه دهی به ماه و خورشید؟
تا کی به نیاز هر نوالهم؟
بر شاه و شبان کنی حوالهم؟
از خوان تو با نعیمتر چیست
وز حضرت تو کریمتر کیست
از خرمن خویش ده زکاتم
مَنْویس به این و آن بَراتَم
تا مزرعه چو من خرابی
آباد شود به خاک و آبی
خاکی ده از آستان خویشم
وابی که دغل برد ز پیشم
روزی که مرا ز من ستانی
ضایع مکن از من آنچه مانی
وآندم که مرا به من دهی باز
یک سایه ز لطف بر من انداز
آن سایه نه کز چراغ دور است
آن سایه که آن چراغ نور است
تا با تو چو سایه نور گردم
چون نور ز سایه دور گردم
با هر که نفس برآرم اینجا
روزیش فروگذارم اینجا
دَرهای همه ز عهد خالی است
اِلا دَرِ تو که لایزالی است
هر عهد که هست در حیات است
عهد از پس مرگ بیثبات است
چون عهد تو هست جاودانی
یعنی که به مرگ و زندگانی
چندانکه قرار عهد یابم
از عهد تو روی برنتابم
بییاد توام نَفَس نیاید
با یاد تو یاد کس نیاید
اول که نیافریده بودم
وین تعبیهها ندیده بودم
کیمُخت اگر از زَمیم کردی
باز از زَمیام ادیم کردی
بر صورت من ز روی هستی
آرایش آفرین تو بستی
واکنون که نشانه گاه جودم
تا باز عدم شود وجودم
هرجا که نشاندیم نشستم
وآنجا که بریم زیر دستم
گردیده رهیت من در این راه
گه بر سر تخت و گه بن چاه
گر پیر بوم و گر جوانم
ره مختلف است و من همانم
از حال به حال اگر بگردم
هم بر رق اولین نوردم
بیجاحتم آفریدی اول
آخر نگذاریم معطل
گر مرگ رسد، چرا هراسم؟
کان راه به توست میشناسم
این مرگ نه، باغ و بوستان است
کاو راه سرای دوستان است
تا چند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ ازوست مرگ من باد
گر بنگرم آن چنان که رای است
این مرگ نه مرگ، نَقل جای است
از خوردگَهای به خوابگاهی
وز خوابگهای به بزم شاهی
خوابی که به بزم تست راهش
گردن نکشم ز خوابگاهش
چون شوق تو هست خانهخیزم
خوش خسبم و شادمانه خیزم
گر بنده نظامی از سر درد
در نظم دعا دلیرییی کرد
از بحر تو بینم ابر خیزش
گر قطره برون دهد مریزش
گر صد لغت از زبان گشاید
در هر لغتی ترا ستاید
هم در تو به صد هزار تشویر
دارد رقم هزار تقصیر
ور دم نزند چو تنگحالان
دانی که لغت زبان لالان
گر تنحبشی، سرشتهٔ تست
ور خطختنی، نبشتهٔ تست
گر هر چه نبشتهای بشویی
شویم دهن از زیاده گویی
ور باز به داورم نشانی
ای داور داوران تو دانی
زان پیش کاجل فرا رسد تنگ
و ایام عنان ستاند از چنگ
ره باز ده از ره قبولم
بر روضهٔ تربت رسولم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است از مولانا جلالالدین رومی که در آن به توصیف و ستایش نام و صفات خداوند میپردازد. شاعر از قدرت، علم و رحمت خدا یاد میکند و به نقش او در آفرینش و هدایت انسانها اشاره دارد. او با زبانی عاطفی و پر احساس، درخواستهای خود را از خدا مطرح میکند و به نیازمندی و وابستگی خود به او اعتراف میکند. در این شعر، امید، عشق و شوق به حق و ضرورت بندگی در برابر پروردگار به تصویر کشیده شده است. همچنین، تاکید بر توسل به خداوند و استمداد از او در دشوارترین شرایط زندگی به وضوح مشهود است. در نهایت، شاعر به روشنی بر اهمیت وفاداری به عهد الهی و یاد خدا در زندگی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: نام تو بهترین شروع است و بدون نام تو چه نامهای میتوانم آغاز کنم؟
هوش مصنوعی: یاد تو آرامشبخش روح من است و تنها نام تو بر زبانم جاری است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به همه مشکلات کمک میکنی، نام تو راهگشای هر چیزی است که بسته شده است.
هوش مصنوعی: ای هیچ نشانهای از آغاز وجود تو بیدلیل ثبت نشده است.
هوش مصنوعی: ای که وجودت اساس هستی را شکل میدهد، از درگاه تو کم و کاستی دور است و دستت به سوی ما دراز میشود.
هوش مصنوعی: ای خطبت برکت باد و ای فیض تو همیشه پر خیر و برکت.
هوش مصنوعی: ای هفت عروس، هیچ نیازی به نگهبانی در درگاه تو ندارند.
هوش مصنوعی: ای وجود، تو در چه راهی قرار داری؟ آیا به حقیقت آگاه هستی، هم از بیرون و هم از درون خود؟
هوش مصنوعی: ای هر چیزی که فرار کرده و یا در آرامش است، تو در جهان خلقت به وجود آمدهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که عقل و زندگی را میبخشی، با فرمان تو، بودن و نبودن هیچ تفاوتی ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که درک و فهم دنیا را برای دیگران ممکن میسازی، جهان از وجود تو نه خالی است و نه پر شده است.
هوش مصنوعی: تو با ویژگیهای خاص خود توصیف شدهای و تو هستی که هدایت میکنی به کارهای نیک و از بدیها نهی میکنی.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته اشاره دارد که فرمان و اراده تو دارای قدرتی نامحدود است و همه موجودات از اراده و فرمان تو سرچشمه میگیرند. یعنی هر چیزی که در جهان وجود دارد، تحت تأثیر خواسته و ارادهی توست.
هوش مصنوعی: ای هدفی که مورد آرزو و کوششهای بزرگ است، تو مصداقی برای آمال دلهای نیازمندان هستی.
هوش مصنوعی: ای کسی که با چشمان زیبا و بلند خود، دلها را مینوشی، در را برای افرادی که درون نشستهاند، باز کن.
هوش مصنوعی: ای برگه زندگی تو، حکایت روزگار از آغاز تا پایان را در خود دارد.
هوش مصنوعی: تو سرور و صاحب اختیار هستی و دیگران هم فقط نوکران و خدمتگزاران تویند. پس آن دیگری که برتر از تو باشد، کجاست؟
هوش مصنوعی: راه تو به نور بیپایانی است که از هر گونه شرک و شریک خالی است.
هوش مصنوعی: در آفرینش تو، عقل و درک انسان از شمارش و تحلیل ناتوان و عاجز شده است.
هوش مصنوعی: جهان را به این ترتیب سامان دادی که لایق و شایسته است.
هوش مصنوعی: شما در صبح بر اسب سیاه و در شام بر اسب سفید حکمرانی کردی، این همان طویلهای است که بر فراز آن نشستهای.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی با مشکلات و موانع فراوانی روبرو شدی و آنها را حل کردی، در واقع توانستهای به راحتی به بسیاری دیگر از سختیها غلبه کنی.
هوش مصنوعی: اگر خاکستری از خاک به وجود آید، به یکباره صد آینه را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: بر هر صفحهای که نوشتهای، همهی معانی را در دو حرف دیدی.
هوش مصنوعی: بدون اینکه کوهکنی نکنی، تو به بالاترین قلهها و موفقیتها دست یافتهای و به جایگاه بلندی رسیدهای.
هوش مصنوعی: هر جا که گنجینهای بزرگ و ارزشمند وجود دارد، کلید آن تنها از دو حرف تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: تو هیچ حرف نادرستی نگفتی و در سخنانت حتی یک نکته غلط وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این دنیای عظیم و گسترده، نمیتوان به سادگی آن را به تصویر کشید یا توصیف کرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه به من از سر لطف و بخشش، چیزی میدهی که ارزشمند و گرانبهاست.
هوش مصنوعی: ثروت و دارایی واقعی تو با بخشش و مهربانی کمتر نمیشود و از ثروت دیگران نیز، نمیتوان به چنین سخاوت و بزرگواری دست یافت.
هوش مصنوعی: بر اساس سهمی که در بندگی و سلطنت داری، تو میتوانی به هر روشی که میخواهی، نعمت و کامیابی را به دیگران عطا کنی.
هوش مصنوعی: از شدت ظلم و ناحقی که به مظلومان میرود، وضعیت و حال همه آشکار و مشخص است.
هوش مصنوعی: تو هم داستانی را که هنوز گفته نشده میدانی و هم نامهای را که هنوز نوشته نشده میخوانی.
هوش مصنوعی: عقل مانند پای نابینا است و در دنیای تاریک گام برمیدارد؛ درست مانند اینکه راهی به باریکی مو پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر توفیق و شانس کمک نکند، این مشکل و گره ذهنی چگونه میتواند با عقل حل شود؟
هوش مصنوعی: اگر عقل به درون تو وارد شود، چشمانش را میبندد و اگر قدم به درون بگذارد، میسوزد.
هوش مصنوعی: ای عقل، از تو درخواست نکنم که مرا یاری دهی؛ چون خودم در پی هدایت میباشم.
هوش مصنوعی: من بدون دل و ترسان از مسیر هستم، اما چون تو راهنما هستی، خوفی ندارم.
هوش مصنوعی: از سنگینی بار زندگی ناتوان شدم، حالا چطور میتوانم این کار را ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم، اما در بدنم نیرویی ندارم. چون تو در کنار من هستی، از این موضوع نگران نیستم.
هوش مصنوعی: اگر محبت کنی یا بر من خشم بگیری، برای من فرقی ندارد؛ هر دو حالت برای من مثل هم است، مانند نوشیدنی شیرین یا زهر تلخ.
هوش مصنوعی: شکی نیست که من در بند هستم، زیرا به خاطر لطف و محبت تو زندگی میکنم، اما اگر از قهر و خشمت بترسم، از زندگی خواهم رفت.
هوش مصنوعی: بیا یا با مهربانیات من را سیراب کن، یا اگر نمیخواهی، به خاطر من ناراحت نشو.
هوش مصنوعی: اگر قهر و خشم تو مجازات ماست، در هر صورت، محبت و لطف تو نیز برای ماست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در وجودم لطف و محبت تو هست، نمیتوانم تو را به راحتی از دست بدهم.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر آدمی به پایان برسد، آن لحظه ذکر نام تو بر زبانش جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که نزدیک مرگ میشوم، نام تو را در طواف خود میپیچم.
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، وجود پست خود را فراموش میکنم و تنها تو را میپرستم.
هوش مصنوعی: در نزدیکی عصمت و بیگناهی، شیطان لعنتشده چه کسی است که بتواند وارد شود؟
هوش مصنوعی: وقتی که تو در کنار من هستی و از من حمایت میکنی، هیچ دیوی نمیتواند به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: به سوی تو آمدهام و با سر و صدای شاداب، آمادهام تا تو را جستجو کنم.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که به قوانین و آداب احترام نمیگذارند. پس ای نگهدار من، مرا از شکستن این قوانین حفظ کن.
هوش مصنوعی: من تنها و بییار و در دل تاریکیها هستم، اما تو که تنها نیستی، میدانی چه احساسی دارم.
هوش مصنوعی: چون غیر از تو کسی نیست که به کمکم بیاید، مجبورم به خاطر لطف و مهرت به تو تکیه کنم.
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از کیمیای اخلاص را بر روی مس قرار دهی، آن مس خاص و با ارزش خواهد شد.
هوش مصنوعی: در جایی که محبت و لطف به آنجا برسد، حتی خاک هم به تاب و درخشش طلا تبدیل میشود و آب نیز مانند الماس میدرخشد.
هوش مصنوعی: من هرچند که گوهر با ارزشی باشم یا چیز بیارزشی، زیبایی من به خاطر توست که بر روی من قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از بوی تو آستینم خوشبو میشود، چه من عود بسوزم و چه به خوشبو کردن مشغول باشم.
هوش مصنوعی: در برابر تو نه دینی دارم و نه عبادتی میتوانم ارائه دهم، فقط از سر نیاز و فقر و بیچیزی، درخواست کمک میکنم.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشد و مشکلات به اوج خود برسد، دستگیری و یاری برسان و کمک کن.
هوش مصنوعی: مرا از زمین بلند کن که به خاطر ناآگاهیام زمین خوردم و از مرکب جهل خود پایین آمدم.
هوش مصنوعی: تو با لطف و رحمت خداوند، مرا به جایی برسان که خودت میخواهی.
هوش مصنوعی: از تاریکیهای درونم آزادم کن و مرا با روشنیات آشنا کن.
هوش مصنوعی: تا چند وقت میخواهی من را بین ترس و امید نگهداری، مثل پروانهای که به نور ماه و خورشید پرواز میکند؟
هوش مصنوعی: تا کی باید منتظر بمانم تا سرانجام مشکلاتم را به پادشاه و شبان بگویم و از آنها حل مشکل بخواهم؟
هوش مصنوعی: از سفره تو چیزی لذیذتر وجود ندارد و هیچکس از موقعیت تو بخشندهتر نیست.
هوش مصنوعی: من از مزرعهی خودم محصولاتی را برای دیگران میدهم و این کار را به میل خود انجام میدهم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین و آب وجود داشته باشد، زراعت و کشت و کار رونق خواهد گرفت، بنابراین امیدوارم که محیط خوبی فراهم شود تا مانند من از ویرانی به آبادانی برسد.
هوش مصنوعی: من از خاک پای خودت هستم و از تو میخواهم که دروغ و فریب را از خود دور کنی و به من نرسانی.
هوش مصنوعی: روزی که تو مرا از خودت جدا کنی، چیزی که از من باقی میماند را ضایع نکن.
هوش مصنوعی: زمانی که تو دوباره من را به خودم برگردانی، خواهش میکنم یک پرتو از محبتت بر من بتابان.
هوش مصنوعی: سایهای که از چراغ دور است، سایه واقعی آن چراغی نیست که نور میدهد.
هوش مصنوعی: من میخواهم بهگونهای با تو باشم که مانند سایهای از نور به تو نزدیک شوم، اما خود را از سایه دور نگهدارم.
هوش مصنوعی: با هر کسی که در اینجا نفس میکشم، روزی او را در این مکان رها میکنم.
هوش مصنوعی: تمام درها از زمانهای گذشته خالی و بسته هستند، جز در تو که همیشه باز و بینهایت است.
هوش مصنوعی: هر پیمانی که در زندگی وجود دارد، پایدار است، اما وعدهها و عهدها بعد از مرگ ناپایدار و بیاعتبار میشوند.
هوش مصنوعی: چون پیمان تو ابدی است، یعنی این که به زندگی و مرگ وابسته نیست.
هوش مصنوعی: هرچقدر که به وعدهام پایبند باشم، از قول تو سرپیچی نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: بدون یاد تو حتی نفس کشیدن برایم ممکن نیست و با یاد تو، هیچ کس دیگری در خاطر نمیآید.
هوش مصنوعی: در ابتدای آفرینش و پیش از آنکه چیزی را به وجود آورده باشم، هیچ گونه ترتیب و تنظیمی را مشاهده نکرده بودم.
اگر پوست سخت کیمختی من از خاک به مشیت تو ساخته شد و موجود شدم باز بعد از موجود شدن هم تو ادیم زمین را سفرهٔ غذای من قرار دادی. لیلی و مجنون، وحید دستگردی، انتشارات ایران سخن، ص 23.
هوش مصنوعی: صورت من به خاطر وجود تو زیبا شده و تو باعث زیبایی من هستی.
هوش مصنوعی: حالا که نشانه بخشندگی من مشخص شده، وجودم میخواهد به عدم برگردد.
هوش مصنوعی: هر کجا که ما قرار بگیریم، من نیز در همان جا استراحت میکنم و هر جایی که برویم، آنجا به راحتی در اختیار من خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این مسیر زندگی، گاهی در اوج شادی و موفقیت هستم و گاهی در حال دست و پنجه نرم کردن با سختیها و مشکلات.
هوش مصنوعی: چه فرقی نمیکند که پیر باشم یا جوان، راهها متفاوت است و من همان فرد قبلی هستم.
هوش مصنوعی: اگر از حال و هوای خودم تغییر وضعیت بدهم و به سمت دیگری بروم، باز هم من در اولین رقابت برتر خواهم بود.
هوش مصنوعی: تو مرا بدون دلیل آفریدی، بنابراین نه آغاز داری و نه پایانی، پس نگذار در انتظار بمانم.
هوش مصنوعی: اگر مرگ به سراغم بیاید، چرا باید بترسم؟ چون من این مسیر را به خوبی میشناسم.
هوش مصنوعی: این مرگ نیست، بلکه جایی شگفتانگیز و زیباست که راهی به خانه دوستان است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به خاطر مرگ ناله کنم وقتی که مرگ بخشی از وجود من است و خود من نیز در نهایت به مرگ میانجامم؟
هوش مصنوعی: اگر به مسأله از دیدگاه عقل و فکر بنگرم، این مرگ چیزی جز انتقال به مکانی دیگر نیست.
هوش مصنوعی: از ناکامی و تنهایی به آرامش و آسایش و از آنجا به شادی و جشن و سرور در دربار پادشاهی میروم.
هوش مصنوعی: من هرگز از خوابگاه خود دور نمیشوم تا به جمع تو بیایم.
هوش مصنوعی: وقتی که شوق و اشتیاق تو در وجودم هست، به آرامی و با شادی از خواب بر میخیزم.
هوش مصنوعی: اگر بندهای به دلیل درد و رنجش در نظم دعا، شجاعتی به خرج دهد، شایسته ستایش است.
هوش مصنوعی: از دریا تو میبینم ابرهایی به وجود میآیند، اگر بخواهند قطرهای از خود رها کنند، میبارند.
هوش مصنوعی: هرچند که از زبان، هزاران کلمه به کار رود، در تمامی آن کلمات فقط تو را ستایش خواهند کرد.
هوش مصنوعی: در وجود تو هزاران معذرت و عذرخواهی وجود دارد که نشاندهندهی اشتباهات و خطاهای فراوان است.
هوش مصنوعی: اگر دردمندانی صحبت نکنند، میدانی که زبان خاموشی چه معنایی دارد.
هوش مصنوعی: اگر بدن من از پوست سیاه آفریده شده باشد، یا اگر بر من خطی به زبان ختنی نوشته شده باشد، به این معناست که زیبایی و شخصیت فرد به لباس یا رنگ پوست او بستگی ندارد، بلکه به درون و روح او مرتبط است.
هوش مصنوعی: اگر هر آنچه نوشتهای را بشویی، زبانمان را که از زیاد گویی پر شده، پاک میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به قضاوت من خواهی پرداخت، ای قاضی قضاوتکنندگان، تو بهتر از همه میدانی.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مشکل و گرفتاری به وجود بیاید و زمان کنترل اوضاع را از دست ما بگیرد، باید اقدامات لازم را انجام دهیم.
هوش مصنوعی: راهی را به من نشان بده که از طریق آن به زیارت قبر پیامبرم برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۲
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
جز نقش تو نیست در ضمیرم
جز نام تو نیست بر زبانم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.