بهر جا بنگرم بالا و گرپست
نبینم در دو عالم جز یکی هست
درون خانه و بیرون در اوست
هم او خود حلقه بر در زد هم او بست
زیک شاخیم اگر شیرین اگر تلخ
زیک بزمیم اگر هشیار اگر مست
بپایم شاخ گلبن رشته ی دام
براهم موج دریا حلقه ی شست
توانایی مرا باریست بر دوش
زبردستی مرا بندیست بر دست
پر و بال است دام من، خوش آن دام
که از قیدش به پروازی توان جست
نباشد بنده کازادش توان کرد
نباشد خواجه کز قیدش توان رست
نه عاشق آنکه جز معشوق بیند
نه معشوق آنکه جز وی در جهان هست
نشاط اردید نتوانی بخورشید
ببین در سایه کان با نور پیوست
جهان را ایمنی فتح علی شاه
که ایمن باد ذاتش تا جهان هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.