گنجور

 
نشاط اصفهانی

بهر جا بنگرم بالا و گرپست

نبینم در دو عالم جز یکی هست

درون خانه و بیرون در اوست

هم او خود حلقه بر در زد هم او بست

زیک شاخیم اگر شیرین اگر تلخ

زیک بزمیم اگر هشیار اگر مست

بپایم شاخ گلبن رشته ی دام

براهم موج دریا حلقه ی شست

توانایی مرا باریست بر دوش

زبردستی مرا بندیست بر دست

پر و بال است دام من، خوش آن دام

که از قیدش به پروازی توان جست

نباشد بنده کازادش توان کرد

نباشد خواجه کز قیدش توان رست

نه عاشق آنکه جز معشوق بیند

نه معشوق آنکه جز وی در جهان هست

نشاط اردید نتوانی بخورشید

ببین در سایه کان با نور پیوست

جهان را ایمنی فتح علی شاه

که ایمن باد ذاتش تا جهان هست