پای سروی و گوشه ی چمنی
خوش بود خاصه سرو سیمتنی
گل بدامان برند و گلرخ من
گلبنی را میان پیرهنی
انجمن در چمن کنند و مراست
چمنی در میان انجمنی
راز خود گفتمش که میدانم
بر نیاید از آن دهن سخنی
نرسد دست کس بدامن دوست
چاک ناکرده جیب پیرهنی
این طبیبان علاج کس نکنند
تا در او هست امید زیستنی
گفته بودم که نشکنم توبه
آوخ از دست زلف پرشکنی
باز امشب خراب و بیخود ومست
میبرندم برون زانجمنی
چون گنه با امید رحمت اوست
خوشتر است از ثواب همچو منی
پا نهندت بسر نشاط آخر
خاک این راه و خاراین چمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خروس ایچ ندانم چه کسی
نه نکو فعلی و نه پاک تنی
سخت شوریده طریقیست تو را
نه مسلمانی و نه برهمنی
طیلسان داری و در بانگ نماز
[...]
ساکن خانقاه «اَوْ اَدْنی»
سالک شاهراه «اَرْسَلْنا»
هر چه موی سپید بینی تو
دست در دامن بهانه زنی
برکنی گوئی این ز سودا بود
من ندانم که را همی شکنی
پنبه زاری شد آن بناگوشت
[...]
چون تو را خوان و کاسه نبود
بیهده کوس مهتری چه زنی
بی مروت تو را منی نرسد
ای منی چند از این منیّ و منی
با همه نادری و نو سخنی
برنتابیم روی از آن کهنی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.