من بدین ساعد سیمین که تو داری دانم
که اگر تیغ زنی از تو حذر نتوانم
اگرم تلخ فرستی به حلاوت نوشم
اگرم غیب نویسی به ارادت خوانم
اگرم تاج دهی چاکر این درگاهم
اگرم سر طلبی شاکر این فرمانم
دگر از غم نگریزم که تویی غمخوارم
دگر از درد ننالم که تویی درمانم
گر برانی تو یکی بند بپا مسکینم
گر بخوانی تو یکی چشمه طلب عطشانم
گر تو دهقان منی گلبن رنگارنگم
گر تو بستان منی بلبل خوش الحانم
ذوق دیدار تو بس هم دل و هم دلدارم
خاک در بار تو بس هم سرو هم سامانم
بروم تا بکجا لطمه ی چوگان غمت
حالیا گوی صفت بر سر این میدانم
سوی جانان چو نظر میفکنم جز جان نیست
چون بجان مینگرم نیست بجز جانانم
ناصح از گفتن بیهوده مبر وقت نشاط
هر چه گویی تو چنانم من و سد چندانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق عمیق و وابستگی شدید گوینده به معشوق سخن میگوید. گوینده به زیبایی معشوق اشاره کرده و مینویسد که حتی اگر معشوق به او آزار برساند، او نمیتواند از او دور شود. او درد و غم خود را با وجود معشوقی که در کنار اوست، فراموش کرده و به شکرگزاری از نعمتهای معشوق میپردازد. نهایتاً، احساسات او به شدت درگیر عشق است و در هر حالتی صفات مثبتی از معشوق را بیان میکند و بیان میکند که زندگیاش تنها با وجود معشوق معنادار است.
هوش مصنوعی: من به زیبایی دستان نقرهایت آگاه هستم و میدانم که اگر تو بخواهی، نمیتوانم از تو دوری کنم.
هوش مصنوعی: اگر تو تلخی و سختی را به من تقدیم کنی، من آن را با شیرینی میپذیرم و اگر هم از دور دستوری برایم بنویسی، با ارادت و احترام به آن پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: اگر به من تاج و مقام ببخشی، خدمتگزار این درگاه خواهم بود، و اگر هم سرم را برای خواستهات بگیری، باز هم از تو سپاسگزار خواهم بود.
هوش مصنوعی: دیگر از غم فرار نمیکنم، زیرا تو حامی و دلسوز منی. دیگر از درد نمینجوم، چون تو درمان من هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا طرد کنی، من همچون مسکینی هستم که به زنجیر گرفتار شده است. اما اگر تو مرا بخوانی، من مانند چشمهای هستم که تشنه محبت و خواستههایم.
هوش مصنوعی: اگر تو کشاورز باشی، من باغی زیبا و پر از گلهای رنگارنگم. اگر تو باغبان باشی، من پرندهای خوشصدا هستم.
هوش مصنوعی: دیدن تو برای من بسیار خوشایند است و هم دل من را شاد میکند و هم به محبوبیتم اضافه میکند. به خاطر تو، من به اندازه خاکی که در بار تو مینشیند، مرا هیجان زده و مرتب میکنی.
هوش مصنوعی: میروم تا بدانم درد و ناراحتیهای عشق تو مرا به کجا میکشاند، هماکنون به زبان توصیف میکنم این احوالات را در این عرصه.
هوش مصنوعی: وقتی به محبوب خود نگاه میکنم، جز او چیزی نمیبینم؛ و وقتی به درون خودم نگاه میکنم، جز عشق او را نمییابم.
هوش مصنوعی: ناصح، در هنگام شادی و خوشحالی وقت خود را به بیهوده گویی نگذران، هر چه بگویی، من همانطور هستم که میگویی و هیچگونه محدودیتی نمیتوانی بر من تحمیل کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
[...]
آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من میبینم
همه خوانند نه این نقش که من میخوانم
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
[...]
جان برای تو که هم دردی و هم درمانم
سر فدای تو که هم جانی و هم جانانم
با تو چون قامت تو از دگران آزادم
بی تو چون وصل تو از بی نظران پنهانم
لوح سودای تو چون باد ز سر می گیرم
[...]
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم
تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد
کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم
تو طبیب دل پردرد من خسته دلی
[...]
فقر میگفت که: من خسرو جاویدانم
شاه میگفت که: من سایهٔ آن سلطانم
فقر می گفت: بهر حال منم شمس منیر
شاه میگفت: من اینجا قمری پنهانم
فقر میگفت که: بسیار تکبر مپسند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.