گنجور

 
نشاط اصفهانی

هر چه جویند ز ما در طلب آن باشیم

ما نه نیکیم و نه بد بندهٔ فرمان باشیم

گرچه زشتیم ولی در کنف نیکانیم

گرچه خاریم ولی خار گلستان باشیم

سرسامان منت نیست ولی چتوان کرد

قسمت اینست که ما بی سرو سامان باشیم

باز سیلی رسد از راه ندانم یارب

تا که ویران تر از این چیست که ویران باشیم

جان بیفشانم و دامن بفشانی ترسم

آید آن روز کزین هر دو پشیمان باشم

عاقبت کیست که با زلف تواش کاری نیست

وقت ما خوش که زآغاز پریشان باشیم

درد و درمان همه در ماست نداریم نشاط

دردی از کس که ز کس طالب درمان باشیم

 
 
 
فرخی سیستانی

روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم

آبها جاری و می روشن و دلها بی غم

باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست

ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم

خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش

از پی فخر بدارند بزرگان عجم

پس من آری بتن خویش فرستم بر تو

مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم

تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی

[...]

منوچهری

چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم

وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم

بچگان زاد مدور تنه، بی‌قد و قدم

صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم

قطران تبریزی

تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم

آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم

از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید

چو پراکنده بمینا در دینار و درم

لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار

[...]

امیر معزی

موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم

بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم

همه جمع اند و به یک جای مهیا ‌شده‌اند

از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم

رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه