هر چه جویند ز ما در طلب آن باشیم
ما نه نیکیم و نه بد بندهٔ فرمان باشیم
گرچه زشتیم ولی در کنف نیکانیم
گرچه خاریم ولی خار گلستان باشیم
سرسامان منت نیست ولی چتوان کرد
قسمت اینست که ما بی سرو سامان باشیم
باز سیلی رسد از راه ندانم یارب
تا که ویران تر از این چیست که ویران باشیم
جان بیفشانم و دامن بفشانی ترسم
آید آن روز کزین هر دو پشیمان باشم
عاقبت کیست که با زلف تواش کاری نیست
وقت ما خوش که زآغاز پریشان باشیم
درد و درمان همه در ماست نداریم نشاط
دردی از کس که ز کس طالب درمان باشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان نوعی ناپایداری و سردرگمی در زندگی و سرنوشت انسانها میپردازد. شاعر از حالتی میگوید که نه نیک است و نه بد، بلکه تنها فرمانبردار وضعیت موجود است. او میگوید که اگرچه ممکن است زشت و فروتن باشد، اما در کنار نیکان قرار دارد و حتی اگر به نظر خار بیاید، بخشی از گلستان نیز هست. احساس عدم سامان و نظم در زندگیاش را بیان میکند و از سرنوشت و تقدیر خود شکایت دارد. شاعر به ویرانی و نابودی اشاره میکند و از ترس پشیمانی در آینده سخن میگوید. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که تمام درد و درمان در وجود انسانهاست و هیچکس نمیتواند از درد خود فرار کند. کل این شعر تصویری از جستجو در میانه ناملایمات زندگی و جستجوی معنا در شرایط دشوار را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که دیگران از ما خواستهاند، ما هم به دنبال آن خواهیم بود. نه ما خوبی هستیم و نه بدی، بلکه فقط فرمانبردار هستیم.
هوش مصنوعی: اگرچه ما از نظر ظاهر خوب نیستیم، اما در کنار نیکوکاران قرار داریم. حتی اگر به عنوان یک خار شناخته شویم، میخواهیم بخشی از گلستان باشیم.
هوش مصنوعی: وضع ما هرچند در بینظمی و بیسر و سامانی است، اما نمیتوانیم از این سرنوشت فرار کنیم و باید بپذیریم که قسمت ما چنین است.
هوش مصنوعی: پروردگارا، نمیدانم چه بلاهایی دوباره به سرمان خواهد آمد، اما به نظر میرسد که ما از این که ویرانتر بشویم، ویرانتر شدهایم.
هوش مصنوعی: اگر جانم را فدای عشق کنم و دامن (به زندگی) را رها کنم، میترسم روزی برسد که از هر دوی این کارها پشیمان شوم.
هوش مصنوعی: در پایان، چه کسی میتواند با موهای تو کاری نداشته باشد؟ وقتی ما خوشحالیم که از ابتدا در حال پریشانی بودهایم.
هوش مصنوعی: تمام دردها و درمانها در درون ما وجود دارد و ما از کسی دیگر شادی و بهبودی نمیطلبیم. اگر به دنبال درمان هستیم، باید در خودمان جستجو کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.