گنجور

 
نشاط اصفهانی

بی عشق کس به دوست نیابد ره وصول

سبحانَ مَن تَحَیّر فی ذاتِه العُقول

گر مرد این دری به در آ کاندر این سرای

دربان برای منع خروج است نی دخول

در پیشگاه عشق مجال محال نیست

عاشق نباشد آنکه نشیند دمی ملول

تعجیل نیست شرط طریقت به صبر کوش

کَم یَظفر الصَبور بِما یَهزم العَجول

گر غایبی تو هر چه ملامت کشم رواست

وآنجا که حاضری که دهد گوش بر عذول

قل للعذول ویلک عنی و لا تلم

ما قلت مادریت ولم تدر ما تقول

انکار ذوق عشق ز عاقل عجیب نیست

عاشق مگر روایت عاقل کند قبول

هردم به جانبی کشدت نفس مضطرب

والقلب لا یزال محبا لما یزول

ره در مقام خلد نیایی و جای امن

تا در سرای دل ندهی خویش را نزول

کوتاه شد فسانهٔ هستیِ ما به عشق

ناصح دراز کرده سخن همچنان فضول

من حالتی که خود به تصور نیارمش

در نامه چون نویسم و گویم چه با رسول

گفتی هلاک می‌کنم از کین نشاط را

روحی فداک قَد سَبق الحُبّ ما تَقول

 
 
 
سعدی

بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول

من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟

تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق

جایی دلم برفت که حیران شود عَقول

آخر نه دل به دل رود؟ انصاف من بده

[...]

اوحدی

بنمای روی خویش، که غیر از تو هر چه هست

دیدیم و بی‌غروب نبودند و بی‌افول

یا یک زمان به جانب ما نیز میل کن

یا خود جواب ما بده ار گشته‌ای ملول

ترسم رسول دین تو گیرد، بدین سبب

[...]

ابن یمین

دیدم پریر ساده غلام بخارئیی

زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول

چشمم بر اوفتاد طمع کردم اندرو

سرپوش بردم از سر خوان بی هراس و هول

گفتم بغیر بوسه دهی هیچ دیگرم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
خواجوی کرمانی

یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول

بلغ تحیتی و سلامی کما اقول

از تشنگان بادیه ی هجر یاد کن

روزی گرت بکعبه ی قربت بود وصول

یا رب چنین که اختر وصلت غروب کرد

[...]

ناصر بخارایی

رفتم گر از نشستن ما می‌شوی ملول

زین در کجا روم که بیابم درِ قبول

محکوم را اگر بکشی حکم از آن توست

ما گوش دل نهاده به حُکمت کما یقول

سوز درون به آب سرم کم نمی‌شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه