منع نظاره روا نیست تماشایی را
ورنه فرقی نبود زشتی و زیبایی را
یار ما شاهد هر جمع بود وین عجب است
که بخود ره ندهد عاشق هر جایی را
وقتم امشب همه در صحبت بیگانه برفت
تا چرا شکر نگفتم شب تنهایی را
ساقی امشب می از اندازه فزون میدهدم
تا بشویم بقدح دفتر دانایی را
نیکنامان در دوست پناهت ندهند
تا بخود ره ندهی شنعت رسوایی را
خواجه زین در بسلامت سر خود گیرد کاش
که ز سر می ننهد عادت خودرایی را
دل آسوده اگر میطلبی عشق طلب
عاقلان نیک شناسند تن آسایی را
بگذارید که تا سر نهم اندر ره دوست
تا بگیرید زمن این سر سودایی را
دلم از سینه بتنگ است که در خانه نشاط
نتوان داشت نگه مردم صحرایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفاهیم عشق، زیبایی و دلتنگی پرداخته است. او میگوید که نظارت بر زیبایی و زشتی بیمعناست و عاشق واقعی باید به عشق و زیباییهای حقیقی توجه کند. شاعر از شب تنهایی خود و گفتگو با دیگران میگوید و حسرت میخورد که چرا نتوانسته شکرگزار باشد. او در پی مینوشید تا به دانایی برسد و از خواب و خُودرایی خود دور شود. همچنین، تأکید میکند که عشق و آسایش واقعی در دلهای پاک و دوستداران نهفته است. شاعر با ابراز دلتنگی، به جستجوی عشق و رهایی از تنهایی میپردازد.
هوش مصنوعی: دیدن زیباییها نباید ممنوع باشد، چرا که در این صورت تفاوتی میان زیبا و زشت وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دوست ما در هر جمعی توجهی دارد، اما جای تعجب است که خود را به عاشق هر جایی نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: امشب تمام زمانم به گفتگو با شخصی دیگر گذشت و حالا حس میکنم که ای کاش در شب تنهاییام از احساسات و نیازهایم صحبت میکردم.
هوش مصنوعی: امشب ای ساقی، شراب بیشتری به من بده تا بتوانم دانایی و علم را در دل خود ثبت کنم.
هوش مصنوعی: خوبان و نیکوکاران به تو پناه نمیآورند، مگر اینکه خودت راه را برای رسواییات هموار نکنی.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر آرزوی شخصی است که امیدوار است با حفظ عزت نفس و مقام خود، از خودرایی و تکبر دست بردارد. او تمایل دارد که از حالتی که به او احساس برتری میدهد، فاصله بگیرد و در عوض به سلامت و ارزشهای انسانی بیشتر توجه کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دل آرامی داشته باشی، عشق را جستجو کن؛ عاقلان درک میکنند که راحتطلبی به درد نخواهد خورد.
هوش مصنوعی: اجازه دهید که من برای رسیدن به معشوق تلاش کنم، تا از من این دل دیوانه را بگیرد.
هوش مصنوعی: دل من از فشار فراق تنگ و دلگیر است، زیرا در این خانه هیچ شادی و سرور وجود ندارد و نمیتوان به هیچوجه به چهره آدمهای بیابانی نگاه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
[...]
مکن ای دوست ملامت من سودایی را
که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را
صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم
اتفاقی نبود عشق و شکیبایی را
مطلب دانش از آن کس که بر آب دیده
[...]
هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را
نکند هیچ ملامت من شیدائی را
جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش
وینزمان سود بود این دل سودائی را
دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست
[...]
ای سعادت زپی زینت و زیبایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل
شوق از خانه به در کرد شکیبایی را
گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست
[...]
گر بری چون سر زلف این دل سودایی را
با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را
من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد
هیچکاری به طلب عاشق هر جایی را
روی ننموده گرفتم که روی از بر ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.